Skip to main content

دوست گرامی، اژدر بهنام، شما

دوست گرامی، اژدر بهنام، شما
تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... در نظرات شما خبری از دولت ایالتی یا به قول شما استانی نیست، تنها استاندار مجری تصمیمات مرکز و انجمن استان است ..... ) دوست گرامی، فدرالیسم دموکراتیک برابر با گردانده شدن کارهای هر بخش از یک سرزمین به دست مردم همان بخش از آن سرزمین است و این همان دولت استانی (یا به گفته شما دولت ایالتی) است، مرکز درباره کارهای درون استان ها تصمیم گیری نمی کند که استاندار هم مجری تصمیم های مرکز باشد! نمایندگان انجمن استان (یا به گفته شما پارلمان ایالتی) را مردم برمی گزینند و انجمن استان به نمایندگی از مردم استان درباره گرداندن استان قانون گزاری می کند و استاندار که او را نیز مردم استان برگزیده اند قانون های انجمن استان را پیاده می کند و این همان چیزی است که شما نام آن را دولت ایالتی می گذارید و من نام آن را دولت استانی می گذارم! پس در این باره هیچ گونه .....

..... ناهمسانی میان دیدگاه من و شما نیست اما همچنان که پیش از این نیز گفتم چون واژه هائی را که من به کار می برم با واژه هائی که شما به گفتن و نوشتن آنها خو گرفته اید ناهمسان هستند کار به بدفهمی می کشد! اگر به آمریکا نگاه کنید خواهید دید که کارهای درون استانی پنجاه استان آمریکا را پنجاه استاندار برگزیده مردم همان استان ها می گردانند و کنگره آمریکا و رئیس جمهور آمریکا در گرداندن کارهای درون استانی هیچ یک از استان های آمریکا کاری نمی کنند، کارهای درون استانی استان باواریا در آلمان را انجمن استان باواریا (یا به گفته شما پارلمان ایالتی باواریا) می گرداند نه رئیس جمهور آلمان و یا نخست وزیر آلمان و یا بوندشتاگ! چین و فیلیپین و مکزیک و ..... نیز این چنین گردانده می شوند اما در هیچ یک از این کشورها بخشبندی های کشوری کوچکترین پیوندی با نژاد و تبار و رنگ پوست و نیاکان و زبان مادری ندارند! و روشی که در این سرزمین ها با آن کشورداری می شود روش (فدرالیسم آری، ناسیونالیسم هرگز) است! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، بپردازیم به شوروی! دوست گرامی، اگر شما نوشتار مرا به نام: (فدرالیسم آری، ناسیونالیسم هرگز) بخوانید خواهید دید که من در آن نوشتار درباره شوروی گفته ام: ( ..... به روش دوم بوم شاهی و یا ملوک الطوایفی و یا فدرالیسم دروغین گفته می شود. در این روش در بخش های گوناگون یک سرزمین به جای یک دیکتاتور چند دیکتاتور فرمانروائی می کنند! در هر یک از بخش های این سرزمین دیکتاتوری که آن بخش را می گرداند با خودکامگی می تواند فرمانروائی کند و در برابر مردم آن بخش از سرزمین پاسخگو نیست و تنها در برابر دیکتاتور بزرگ که بر سرتاسر آن سرزمین چیره شده است پاسخگو است ..... رژیم شوروی پیشین نمونه ای از رژیم هائی است که هم با کمونیسم دروغین و هم با فدرالیسم دروغین گردانده می شد! همچنان که چیزی به نام کمونیسم در رژیم شوروی پیشین یافت نمی شد و به روی سرمایه داری دولتی نام کمونیسم گذاشته شده بود چیزی هم به نام دموکراسی هنگام فرمانروائی رژیم شوروی پیشین در آن سرزمین یافت نمی شد که فدرالیسم آن نیز بر پایه دموکراسی باشد! فدرالیسمی که در سرزمین شوروی پیشین دیده می شد چیزی مانند کشورداری رژیم های بوم شاهی بود نه ابزاری برای مردم سالاری ..... ) دوست گرامی، نه کمونیسم شوروی کمونیسم حقیقی بود و نه فدرالیسم شوروی فدرالیسم دموکراتیک بود! ********** درباره زبان نیز من از نو برای شما و همگان می گویم که دیدگاه من درباره زبان دیدگاهی بی سویانه است و زبان کاربردی هفتاد میلیون ایرانی هر زبانی می تواند باشد اما با ده ها زبان کشورداری در ایران شدنی نیست!