Skip to main content

تبریزی گرامی،

تبریزی گرامی،
اژدر بهنام

تبریزی گرامی،
من بسیار تلاش کردم که اسیر از این شاخه به آن شاخه شدن شما نشوم و در یک شاخه بمانم ولی گاهی در این کار موفق نبوده‌ام.
چکیده حرف من این است که:
- هر کسی و هر جمعی حق دارد شیوه زندگی و آموزش و... خودش را تعیین بکند. حق مردم تنها در انتخاب نمایندگان و استانداران و رؤسای جمهور و دیگران خلاصه نمی‌شود.
- فدرالیسم در ایران می‌تواند شیوه مناسب اداره کشور باشد ولی این فدرالیسم، زمانی می‌تواند موفق شود که مختصات خاص ایران را دارا باشد.
نمی‌توان مثلا سیستان و بلوچستان را یک فدرال نامید ولی به خصوصیات زبانی و قومی و فرهنگی آن بطور مشخص، بهایی نداد.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، فدرالیسم در ایران، جنبه‌هایی از اقوام و ملیتها را شامل خواهد شد. این به معنای دیوارکشی ناسیونالیستی نیست.

- فدرالها می‌توانند بسته به موقعیت خود و ترکیب جمعیتی‌شان، زبان آموزشی و اداری داخل فدرال خود را تعیین کنند ولی مراودات عمومی بین فدرالها با هم و هر یک از فدرالها با مرکز، به یک زبان خواهد بود.
- برخلاف شما من فکر می‌کنم که با زبانهای متفاوت هم می‌توان یک کشور را اداره کرد.
- تمامیت ارضی برای من مقدس نیست بلکه سعادت انسانها اصل است.
در مورد جدایی، آموزش و تحصیل به زبان مادری(که شما منتاسفانه آن را مسخره می‌کنید) و بسیاری مسائل دیگر، برخورد من از زاویه "داشتن حق" است ولی اینکه آیا جدایی، آموزش و تحصیل در هر گوشه‌ای با زبان مادری مردم آن سرزمین و... به صلاح مردم است یا نه، و اینکه آیا امر در هر شرایطی عملی است یا نه، موضوع دیگری است و به دشواریهای کار مربوط می‌شود.
مثلا اگر قرار باشد فردا در آذربایجان رفراندم جدایی صورت بگیرد (که حق مردم است)، من به هزار و یک دلیل، مسلما به عدم جدایی رای خواهم داد. من حتی ممکن است با آموزش و تحصیل به زبان مادری، در شرایط خاصی، مخالف باشم ولی همواره از حق مردم در این موارد دفاع می‌کنم.