Skip to main content

این دوستان آذربایجانی

این دوستان آذربایجانی
آ. ائلیار

این دوستان آذربایجانی نمیگذارند من به کارهای دیگرم برسم. میایند سخنان پیش پاافتاده مطرح میکنند آدم مجبور میشود بگوید
« وای ددم وای! گنه بیر سوز گلدی،هئچ آغیلا باتمییان ! گنه گؤرپو قالدی چاین اوتایندا»! چرا؟
آخه دوست عزیز، درک این موضوع خیلی سخت است که فکر« جوستن هویت صاحب کلمه» از اعتقاد به فکر «رهبر-رهرو» ناشی میشود؟ یعنی «کسی که شناخته شده است ، حق سخن و نقد و نظر دارد»؟ مگر ما در کدام دوره زندگی میکنیم؟ درعهد مشروطیت و قاجار؟ چرا فاقد شناخت دوره ی خود هستید؟
-دوره ی ما -جامعه ی ما- در شرایط اختناق حاکم حکومت مذهبی-ایده لوژیک ایران قراردارد. که ریشه آزادی را در داخل جامعه کنده و بیش از 100 نفر از نقادان سیاسی خود را درخارج ترور کرده است.هیچ حزب و گروه سیاسی و صنفی و مدنی مستقل را نیز تحمل نمیکند.

-«جنبش رفع تبعیض آذربایجان» هم بدون داشتن هیچ حزب و گروه شناخته شده و مورد اعتماد رسمی مردم آذربایجان،تنها توسط فعالان منفرد جریان دارد. درخارج هم بیش از 20 گروه و تشکل آذربایجانی هست که تنها برای خودشان شناخته شده و مورد اعتماد اند و نه برای اکثریت مردم آذربایجان یا فعالان. چون چه در داخل و چه در خارج «اختناق حکومت برای حق طلبان» جاری ست.و کسی از وضعیت دیگری خبر ندارد. متأسفانه در طول 36 سال نیز حتی در خارج هم تشکلی یا تشکلهایی بوجود نیامده که بتوانند اعتماد اکثریت فعالان را جلب کنند و این اعتماد را به دیگران نشان دهند. ایجاد اعتماد برای مردم و فعالان کار سختی ست و نیاز به سابقه ی سیاسی تاریخی و سیاست جاافتاده دارد که تشکل بتواند محبوبیت و اعتماد ایجاد کند. علت این مسئله نیز «ضعف فکری و تشکیلاتی» جنبش رفع تبعیض است. ورگرنه با اندیشه ی درست و تشکل منطبق با شرایط داخل و خارج امکان پذیر میشد که تشکل یا تشکلهای مورد اعتماد و محبوب ایجاد کرد. برای مثال در زمان شاه جوانان ایران که اکثرا بین 18 تا 30 بودند توانستند سازمان چریکهای فدایی خلق را ایجاد کنند و «اعتماد و محبوبیت» بیافرینند.درعرض 7 سال. چرا این جوانان توانستند در عرض 7 سال در شرایط بسیار سخت اختناق و با شیوه ی مبارزاتی نهایت مشکل در مدت بسیار کم چنان سازمان مورد اعتماد و محبوبی را پدیدآورند ولی «جنبش رفع تبعیض آذربایجان» در طول 36 سال هنوز نتوانسته نه در داخل و نه درخارج چنین سازمان مورد اعتماد جمعی را ایجاد کند. برعکس این جنبش روز به روزهم نیروی خود را از دست میدهد.

-از نظر من همانطور که اشاره کردم مشکل نه درجوان بودن فعالان بل : در «ضعف نظری» فعالان نهفته است.
این حرکت بعد از 36 سال هنوز «رهبر-رهرو»گراست. به دنبال مرید-مرشد است. مقلد-مجتهد میجوید. خوب با این تفکر صدسال هم سازمان مورد اعتماد و محبوب ایجاد نمی شود. ریزش نیروها بخاطر درست یافتن به «آگاهی» درست است. حرکت آذربایجان دهها «اشکال نظری-سیاسی» دارد که در نوشته هایم توضیح داده ام. واقعیت این است که «سطح اندیشه » بسیار پایین و لاجرم «حرکت سیاسی نادرست» زیاد بوده و هست.در نتیجه نیرو فرو میریزد و سازمان مورد اعتماد هم ایجاد نمی شود.

- گروه یا سازمان مورد اعتماد تنها در داخل می تواند پدید آید. درخارج حتی اگر به وجود هم بیاید نمی تواند اعتماد ایجاد کند. چرا که از بستر مبارزه دور است. اما من موافقم که هرکس خواست این کار را در خارج هم امتحان کند. اما موفقیت بسیار کم است. شاید کسانی توانستند از عهده اش برآیند. من تنها 10 درصد شانش موفقیت ارزیابی میکنم.

- در شرایط داخل شاید از راه ایجاد گروه سیاسی مخفی، ایجاد تشکل مدنی-سیاسی « نیمه علنی-نیمه مخفی» بتوان فعالیت کرد و اعتماد و محبوبیت آفرید. که نیاز به افراد پخته از نظر سیاسی دارد . متاسفانه جنبش رفع تبعیض آذربایجان فاقد آن است.
«ینی گاموح» در داخل ایجاد شد میخواست علنی درچهارچوب حکومت فعالیت کند که افرادش در زندانند. تشکل علنی درشرایط ایران جایش در زندان است یا مورد اعتماد نیست. پس حرکت علنی سیاسی غلط است. باید حرکت مخفی سیاسی ایجاد شود. و تشکل های نیمه علنی مدنی. البته این کار هم هزینه دارد. زندان و شکنجه و اعدام. کاری ست که فعالان باید خود نسبت به شرایط موجود جامعه تصمیم بگیرند و وضعیت را بسنجند که آیا توان «فکری-سازمانی» آنرا دارند یا نه. از نظر من مشکل اساسی نه اختناق بل «ضعف دانش و تجربه ی سیاسی»ست.