Skip to main content

خوش به حال برخیها که نفسشان

خوش به حال برخیها که نفسشان
Anonymous

خوش به حال برخیها که نفسشان از جای گرم در می آید! اما همه که این طور نیستند. من کسی را می شناسم که دخترش در ترکیه دانشجوست. خودش هم وضع اقتصادی خوبی نداره. زن و شوهر واقعا قناعت می کنند تا خرج دختر را بدهند. دختر هم بیچاره ول خرجی نمی کنه که هیچ، با حداقلها می سازه که فشار روی پدر و مادر کمتر بشه. حالا وقتی لیر از 1650 تومن می افته به 1300 تومن، این یعنی اینکه دختره میتونه هر دو ماه یک بار، یه پلیور یا تی شرت نو بخره یا هر از گاهی با دوستاش بره رستورانی، جایی که برای روحیه یه دختر جوون خیلی مهمه. یعنی اینکه مادرش سالی یک بار میتونه بره ترکیه و بهش سر بزنه. حالا این خانواده خوشحالند و من میفهمم دلیلش رو. اما برای بعضیها که سالهاست دور از جامعه هستند، این چیزا قابل لمس نیست.

اواسط دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد، من به همراه یک بیمار مبتلا به یک بیماری لاعلاج در یک شرکت مشغول به کار بودیم. بعد هر دوی ما (به اتفاق چند نفر دیگه) به دلیل مشکلاتی که شرکت باهاش مواجه شده بود تسویه شدیم. این مشکلات اقتصادی شرکت هم دقیقا از زمان روی کار اومدن احمدی نژاد و سرشاخ شدنش با قدرتهای جهانی و اعمال تحریمها شروع شدند. چون شرکت در یک بخشی فعال بود که بلافاصله بودجه اون سکتور کم شد (و لابد تخصیص داده شد به قاچاق سوخت و از این قبیل). من زیاد بیکار نموندم، اما کسی به این رفیق من کار نداد. قیمت داروهاش هم مرتب بالا رفت و بعد اصلا نایاب شد. حالا این دوستم شاید خوشحال باشه که حداقل دسترسی به داروهاش خواهد داشت.
من کسی رو می شناسم که از یکی از دانشگاههای آمریکا پذیرش گرفته بود. یعنی برای گرفتن پذیرش، با کلی هزینه رفته بود ترکیه و اونجا آزمون زبان و یه آزمون دیگه به اسم جی آر ای داده بود. بعد باز با صرف هزینه مدارکش رو ترجمه کرده بود، اونها رو پست کرده بود و از این قبیل. وقتی خبر قبولیش اومد، بنده خدا و خانواده اش چقدر خوشحال شده بودن. بعد باز با صرف هزینه رفته بود سفارت آمریکا در آنکارا برای گرفتن ویزا. بعد مصاحبه این بنده خدا رو تا امروز معطل نگه داشتن و هنوز هم که هنوزه جوابی دریافت نکرده و اگه هم دریافت بکنه، دیگه به کارش نمیاد چونکه مهلت معرفیش به دانشگاه دیگه تموم شده. وقتی که ازش پرسیدم آخه چرا این همه به مشکل برخوردی، در جواب گفت که جوابش رو خودش هم نمیدونه، اما بهش گفتن که به احتمال قوی دلیلش باید به خاطر سابقه کارش در بخش نفت و گاز باشه. آخه آمریکا برای ایرانیانی که در بخشهای نفت و گاز اشتغال داشته اند و احتمال داره که بعد از اتمام تحصیلاتشون باز در همین بخش مشغول بشن، محدودیتهای جدی ایجاد کرده. حالا با پیشرفتهای حاصله، شاید کار برای این دوست من یا امثال ایشون که کم هم نیستند کمی راحت بشه.
بعله، همه ی اینها در درجه اول ناشی است از حماقت و فساد و بی اخلاقی و عقب ماندگی و چه و چه ی مسوولین حکومت ایران. با این توافقها هم ایران بهشت نمیشه. این چیزها رو همه مردم می فهمند و نیازی نیست که کسی بهشون تذکر بده. ولی، مردم خوشحالند چون به هر حال بار مشکلات کمر شکنشون کمتر شده. کسانی که انتظار دارن مردم شاد نباشند، تشریف ببرند چند صباحی ایران زندگی بکنن و بعد احوالشون رو جویا خواهیم شد. اروپا و آمریکا هم در این بین کم مردم رو اذیت نکردن و اصلا بیگناه نیستند. چند نمونه رو آقای توکلی آورد که مربوط بود به قضیه هواپیماها و ... . یک مورد رو هم من آوردم که مربوط هست به محدودیت ویزا برای کسانی که در بخش نفت و گاز مشغول بوده اند. یعنی اینها نمی فهمن که بزرگترین منبع درآمد این مملکت نفت و گازه و اگه یه نفر در یک شرکت مهندسی کار بکنه، احتمال بسیار قوی داره که با این بخشها مستقیم یا غیر مستقیم درگیر بشه و لزوما بسیجی و عامل حکومت نیست؟ حالا من بیام اینها رو تطهیر بکنم که مثلا چی؟ بسیار به مردم ایران ضربه زدند این حضرات اروپایی و آمریکایی دموکرات دروغین و بیشتر از حکومت مردم رو تنبیه کردن. این چیزی است که مطمئنا در حافظه مردم ایران باقی خواهد ماند و با تبریکات نوروزی مسخره هم پاک نخواهد شد.