کیانوش عزیز، رنجشی در کار نیست. «وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم /// که در طریقت ما کافریست رنجیدن» درد دل شما را درک میکنم و راستش من با دیدن تیتر آن سلسله مقالات، به جز یکی دوتا دیگر هیچ رغبتی به خواندن آنها پیدا نکردم. البته بحث به نظر من بسیار پیچیده است و من از آنجایی که در این مورد صاحب نظر نیستم، وارد آن نشدم. و اما در مورد اکثریتیهای سابق، گویا این شوخی سرنوشت بوده است که از میان نزدیکترین دوستان فعلی من که تقریبا هر هفته همدیگر را میبینیم، سهتایشان اکثریتی سابق و دوتایشان تودهای سابق هستند. چنین چیزی برای من تا بیست سال پیش غیر قابل تصور بود، زیرا از هواداران این دو جریان تا سر حد تنفر بدم میآمد. ولی همه ما عوض میشویم و از زندگی یاد میگیریم، و از همه مهمتر یاد میگیرم که تنفر و خشم مشاوران خوبی نیستند. و اما اندکی در باره رازی. ایشان طرفدار رژیم پادشاهی نیست، ولی پهلوی
کیانوش عزیز، رنجشی در کار
کیانوش عزیز، رنجشی در کار
Anonymous
پهلویها را به همه جریانات بالفعل پیش و پس از انقلاب ترجیح می دهد، او نه می تواند بدلیل ایراندوستی شاه، ساواک و شکنجه و اعدام را فراموش کند، و نه بدلیل سرکوب آزادیها و دیکتاتوری، خدمات پهلویها را از یاد ببرد. او غرب را یک ساختار امپریالیستی می داند، ولی اعتقادی به جبهه متحد ضدامپریالیستی ندارد. او طرفدار آزادی است، ولی تنفرپراکنی قومی را آزادی بیان نمی داند. او طرفدار برابری همه شهروندان ایران بویژه در زمینه فرهنگی و زبانی است و رسمی شدن زبان مادری را نه تنها یک خطرنمی داند، که آنرا فرصتی برای گسترش فرهنگ دموکراتیک می بیند، ولی در عین حال با نژادپرستانی که به بهانه حقوق قومی و زبانی آتش بیار جنگ داخلی شده اند، مرزبندی دارد و آنها را عشیره پرست می داند. امیدوارم تا حدی با ایشان آشنا شده باشید.