Skip to main content

دوستان گرامی،

دوستان گرامی،
آ. ائلیار

دوستان گرامی،
تهیه کننده ی این مطلب نوشته:«... دوستان عزیز ایران گلوبال مدتی ست بحث هایی در مورد آذربایجان در سایت جریان دارد، مخصوصاً بحث زبان، اینجانب در ایران و خارج جامعه شناسی و ادبیات خوانده ام و سی و یک سال است با سیاست سروکار دارم.
خواستم مقاله ای دررابطه با آذربایجان بنویسم، دیدم بهترین کار آن است که اول جامعه آذربایجان بعد از1357راخوب بشناسیم و تهیه ویدئوها در این رابطه است و بیش از هرمقاله ای وضع جامعه را در رابطه با حقوق فرهنگی و سیاسی بما می شناساند. در حقیقت از زاویه جامعه شناسی فرهنگی سیاسی این مطلب را فراهم کردم که مسأله را دقیق نشان میدهد. تا درد معلوم نباشد درمان هم معلوم نیست.درصورت امکان آن را منتشرکنید... »
---------
بله همانطور که این دوست گرامی نوشته «تا درد معلوم نباشد درمان هم معلوم نمی شود»:

1- درد تبعیض است.درمان رفع تبعیض. یعنی قبول حقوق سه گانه.فرهنگی-سیاسی-اقتصادی.
اعتراض به ستم در سراسر آذربایجان جریان دارد. این مطلب تنها یک گوشه را نشان میدهد. وضع تمام ایران چنین است. و این را ما توسط اخبار-زندان-ویدئو خوب میشناسیم.یعنی درد درهمه جای ایران چنین است که در آذربایجان مشاهده میکنیم.درکردستان-خوزستان و بلوچستان-اهواز-ترکمن صحرا و....
جوابهایی که به مشکل داده اند دوست ما هم مشخص کرده است و درست اند:
«
1-حکومت : سرکوب و کنترول
2- ناسیونالیسم فارسی: مردم آذربایجان فارسهای آذری هستند(فرضیه ی کسروی و رهروان او).
3-فدرالیسم
4- جدایی»
------------
2-جواب حکومت معلوم است. جواب فدرالیسم و استقلال هم -درست یا غلط -بهرحال پاسخی ست مربوط به مسئله .
اما جواب دوم - «فارسهای آذری» دیگر از آن جوابهایی ست که به قول ما «بالتانی دیبدن وورور». تیشه را به ریشه میزند.
یا «بوشلوغا داش آتیر-هاوا دانیشیر». باد هواست.
به قول دوستی:
«
یئرکؤکو، دؤوشانا دئدی:
"دؤوشان! منیم هارامی دا یئسن، گل باری کؤکومو یئمه"
تورکون، وارلیغی و کؤکو دیلیدی
بونو دؤوشان دا بیلیر، یئرکؤکو ده.

هویج به خرگوش گفت:
خرگوش! جز ریشه ام از همه ی قسمت هایم میتونی بخوری. ولی به ریشه ام دست نزن!
هستی و ریشه ی ترک زبان اوست.
این را خرگوش میداند-و هویج نیز.»
-----------
3-«فارسهای آذری» فرضیه ی کسروی ست که به قول خودش درمقابل «ترک گفته شدن آذربایجانیها» ارائه شده است. یعنی نه کار علمی ست بل سیاسی ست. کار کسروی که غلط است- موضوع علمی را سیاسی کرده- یک مسئله است. مسئله دوم
طرح این کارسیاسی به عنوان علمی درشرایط کنونی از سوی کسانی ست که صد برابر «شونیسم گرا»تر از کسروی هستند.
یعنی ما با یک کار غیر علمی از سوی شوونیست ها برخورد داریم.
پاسخ به مشکل تبعیض، شده «شوونیسم فارسی «فارسهای آذری». پرسش این است آیا طرح جواب «فارسهای آذری» منهای غلط یا درست بودنش، راه حلی برای مشکل تبعیض است؟

این جواب ، مال آدمی مثل من نیست، که بیسواد است و از بالای کوه ساوالان، از یک دهکوره، بلند شده آمده، و دری-وری می نویسد و قز-عبلات می بافد-بل کار آدمهایی ست که با چند چمدان «مدارک مهروموم شده ی دکتری و استادی و پروفسوری و چه چه» از ایران و خارج، آمده اند و اینجا راه حل مشکل من چوپان کوه را کشف کرده نسخه ی «فارسهای آذری» می پیچند. و هر روز اینجا «تبلیغ» میکنند. در وضعیتی که آذربایجان دارد و در ویدئوها مشاهده میکنیم.
وقتی من چوپان این را می بینم ، «والله سیشماغیم گلیر». ان م میگیرد. ببخشید که کمی بی ادبی ست ، ولی اصطلاحی ست که در چنین مواقعی به ناچار میاوریم. و چیزی نداریم که موضوع را بهتر از این بیان کند.

وقتی از خود می پرسم چرا خمینی حاکم شد -فورا به یاد راه حل این پروفسورها میافتم- و به ناچار مثل دوستی از تبریز میگویم:
«سو قویوسو قازدیق-پوخ قویوسو چیخدی». چاه آب کندیم-چاه توالت درآمد. پناه به این پروفسورها آوردیم ، متأسفانه به جای درمان درد تبعیض ،مارا دچار اسهال کرده اند.هی باید آنجا برویم. این هم آخروعاقبت ماست بعداز انقلاب و 36 سال خمینسم. دکترهامان به «شوونیسم» رسیده اند.بعضیها به هیستری چپ ستیزی مبتلا شده اند. و...

دوستان عزیز،شما از من چوپان چه انتظاری دارید؟ باید مسایل علم را حل کنم یا سیاست را؟ یا هردو را؟
ببخشید چوپان کوه با دوای این دکترها دچار اسهال شده است. خداوند به داد شما برسد.