Skip to main content

ادامه :

ادامه :
آ. ائلیار

ادامه :
«تاریخ من- تاریخ تو». ایده ای نسبی ست. با شرایطی می تواند «تاریخ ما در ایران» باشد. ولی وقتی «راسیسم و شوونیسم» این «ما» را از مابودن ساقط میکند- دیگر به نا چار باید به دنبال تاریخ «خود» روی و «دیگری» هم به پی تاریخ خود رود. «راسیسم و شوونیسم» ما را به من و تو تقسیم میکند. این است که گفته ام به دنبال تاریخ خود روید.
من شرایط ما بودن را در دهها مقاله توضیح داده ام. و دیگران هم همینطور. وقتی کس و کسانی دیوار میکشند -شوونیسم- دیگر نمی توان خودفریبی کرد و از ما سخن گفت. من با هیتلر و موسولنی -یا قتل عام کنندگان آذربایجان در 21 آذر هیچ مایی نمی توانم بسازم. اینجا «من و تو» هستیم. علی رغم میلم. و چاره ای نیست. کسی که فرهنگ من را نابود کند-مثل تز کسروی و پیروانش-مثل اعلی حضرت- دیگر مایی وجود ندارد. بله با کسانی که خارج از این دایره اند ما در جای خود باقی ست.

من موافق طرح این مسایل «ترک-فارس» و مانند اینها نیستم. و درست «جوستن راه حلهای رفع تبعیض» را میدانم. که ما را به راه حل مشترک برساند.
خوب از سوی دیگر-کسانی تبلیغات راه انداخته اند که « آذربایجان فارس است و نیازی به حقوق خود ندارد». والله آدم مانده مات و متحیر که اینها دیگر کجا و کدام غار زندگی میکنند؟ خواه ناخواه مجبور میشویم بگوییم آقا جان موضوع انحرافی مطرح میکنی. نابجا. و تبعیض گرانه. و نادرست. نظریه را علم به خورد ما میدهند. آنهم به بهای نابودی فرهنگ و حق و حقوق انسانی. آخه عقب ماندگی تا این درجه. کسی که این تبلیغات را راه انداخته یک عامی مثل من باشد باز چیزی نیست. طرف یا طرفها یکی دو چمدان دکتری و پروفسوری یدک میکشند. سخن من آنست که آقاجان عوضی آمده اید. محتوای چمدان را تو آب بشویید و سربکشید.
برای من فرق نمی کند که فارس باشم یا عرب یا ترکی زبان آذربایجان یا شخص دیگر. مهم این است که یک انسان هستم و حقوق انسانی لازم دارم که بتوانم زندگی کنم پیشرفت نمایم. مخالف نقض حقوق انسان هستم. حالا این آدم فارس باشد یا ترک یا یک آفریقایی یا انگلیسی فرق نمیکند. نقض حقوق هرکجا باشد اگر بتوانم مخالفت خود را بیان میکنم. حالا کسی خوشش بیاید یا نه به من مربوط نیست.
سخن خارج از علم را از خدا هم نمی پذیرم ؛ چه رسد به دفترو دستک داران. و حمالان چمدانهای مدارک خود.