Skip to main content

Anonymous گرامی،

Anonymous گرامی،
آ. ائلیار

Anonymous گرامی،
1-بالاخره، سرانجام، با کلی نامه نویسی شما توانستید برای خود اسم «ناشناس» را انتخاب کنید. و این قدمی پیشرفت است و مبارک.
حالا می توانم شما را مخاطب قرار بدهم و سخن بگویم.
2- اینجا یک بخش از بحث مربوط به زبان است:نوشته اید:
« می پرسم : با چنین شیوه گفتاری آیا برخورد آزاد و محترمانه اندیشه ها امکان دارد؟»
جواب: « شیوه ی گفتاری کدام زبان مد نظر شماست؟ اینجا دو زبان و دو شیوه ی گفتار وجود دارد. زبان فارسی؛ زبان ترکی.
من ترکم. و زبانم ترکی ست. شیوه ی گفتارم از زبانم تبعیت میکند. از اصطلاحات- ضرب المثلها-کلمات قصار- و غیره. که شاید برای شما غریبه باشد. همانطور که شیوه ی گفتار فارسی برای من غریبه است.
اهل هرزبانی با شیوه ی گفتاری همان زبان، با اصطلاحات همان زبان، که «ریشه درجان و روحش»دارد احساس و فکرش را بیان میکند و «احساس آزادی» می نماید.

منع کردن این «احساس آزادی»، احساس کشی و آزادی کشی ست. اجبار به «ترجمه»ی فکر و احساس و اصطلاحات ریشه در جان و دل، که خیلی مواقع هم «قابل ترجمه» نیست، روح کشی ست. شکنجه ی روحی ست. اعمال آزار و خشونت است. لاجرم «جنایت زبانی و روحی».
من ائلیار بعد از تحمل این «شکنجه های روحی، این خشونت اعمال شده از سوی» ترجمه ی اجباری زبانم به فارسی شکسته-بسته، جرئت کرده ام «اصطلاحاتی» از زبانم را درجملاتی-به همراه ترجمه ی نارسا،که احساس را دقیق نمیرساند-بیان کنم ؛شاید بتوانم «اندیشه »را هرچه نزدیکتر به واقعیت نشان دهم.
اینکه این اصطلاحات در زبان فارسی « خوش آیند»نیست، به همان انداز «عدم بیان این اصطلاحات» در جمله ی ترجمه شده نیز برای من ناخوشایند که چه عرض کنم «شکنجه» است. شما ناخوش آیندی را تحمل نمی کنید-ولی ترجیح میدهید که من با «مثله کردن فکرو روحم شکنجه شوم و آزادی دربیان احساسم نداشته باشم».

بله ، برای حفظ همین آزادی متقابل است که گفته اند «زبانها آزاد اند». شمای نوعی با زبان خود-من نوعی با زبان خودم.

فکر و احساس و درک و جهانشناسی من با زبان ترکیم از شمای نوعی با زبان فارسی «فرق اساسی» دارد. شیوه های گفتاری و رفتاری متفاوتی و حتی متضادی را ایجاد میکند. چیزی که در زبانی بد است می تواند درزبانی دیگر بد نباشد. یا خوب هم باشد:

مثالی بزنم: «گربه از درخت بالا رفت». این جمله منظور من را در زبان ترکی-با فکر و احساس زبانیم- نمیرساند. من میخواهم بگویم «گربه پنجه و ناخنهایش را مثل چنگک به پست درخت سفت کرد و بالا رفت». البته این باز بیان تقریبی فکرو احساس من است که کامل نشان داده نمی شود. و جمله در فارسی هم احساس فارسی زبان را بیان نمی کند. یعنی نه فکر و احساس ترکی بیان میشود و نه فارسی. هردو سقط شده است. درترکی میگوییم:« پیشیک آغاجا-دیرماشدی». فعل دیرماشدی درفارسی نیست. مجبوری یک پاراگراف برای آن داستان ببافی و هردو زبان را آواره کنی.

مثال دیگر که شاید ترجمه اش درفارسی خوش آید نباشد-ولی درترکی برای بیان دقیق «فکرو احساس -هرچه دقیق تر به واقعیت -» معمول است و استعمال میشود. و برای خیلیها بی ادبانه هم نیست. اصطلاح یا صرب المثلی ست که زیاد کاربرد دارد:
گویند:« اوستورانین قاباغیندا-شیشماسان-دییر گؤتو یوخدو»:«در مقابل کسی که گوزیده-ان نکنی-خیال میکند-فاقد ماتحت هستی».
این اصطلاح در مورد «اعتراض به عملی» بکارگرفته میشود.دلیلی ست برای اینکه «اعتراض حق توست» و «باید اعتراض کنی. و خوب هم اعتراض کنی.»
حالا اگر من «فکر و احساسم را سانسور کنم- از برخی کلمات تابو درست کنم» و بنویسم «اعتراض حق توست ، باید اعتراض کنی. و خوب هم اعتراض کنی.» چه چیزی را بیان کرده ام؟ یعنی خودم -زبانم- فکر و احساسم را زنده بگور کرده ام- با دست خودم-با اجبار ترجمه- با رعایت شیوه ی گفتار مثلا غریبه . که چی؟
نتیجه «زبان ترکی-فرد ترکی زبان- دنیای خاص خود دارد- مجبوریم دنیاهای زبانی و احساسی همدیگر را به رسمیت بشناسیم و زبانها را آزاد اعلام کنیم و حق و حقوق همدیگر را رعایت نماییم. من نوعی ترکی زبان، فارس نیستم- و توی نوعی فارسی زبان ترک نیستی».

زبان ما-فرهنگ ما- دنیای فکری و احساسی ما- نگاه ما به جهان و پدیده هایش، از هم جدا و متفاوت و متضاد است. و زیبایی هم در همین دگر بودن است. کپی ها فاقد زیبایی هستند. جهان گوناگون است. مثل گلها. این را درک کنیم. آزادی همدیگر را رعایت کنیم. از تسلط و یکسان سازی، نفرت و کینه و انتقام برمیخیزد. از قبول تفاوت و تضادهاست که عشق و دوستی میجوشد. نباید دیگری را درقابل خود«هضم ونابود»کنیم. غیر انسانی و جنایت است.

-«....برخورد آزاد امکان دارد؟»- بله امکان دارد. به شرطی که حق زبانها و جهان آنها محترم شمرده شود.تابوگرایی نکنیم.
ادامه دارد