Skip to main content

اکنون بامداد است، من تازه از

اکنون بامداد است، من تازه از
تبریزی

اکنون بامداد است، من تازه از خواب بیدار شدم، کودکانم گرسنه اند، زنم گرسنه است، خودم گرسنه ام، سفره ما تهی است و چیزی واسه خوردن نداریم، خودم کارگرم و برخی از خویشاوندانم دهقانند، از بام تا شام بیل و کلنگ و داس و چکش به دست می گیریم و کار می کنیم، با درآمدمون حتی نمی تونیم شام و ناهاری که شکممونو سیر کنه بخوریم، نون نداریم، پنیر نداریم، کره نداریم، تخم مرغ نداریم، چای نداریم، هیچ چی واسه خوردن نداریم، من چه باید بکنم؟ پاسخ: ( ..... کسروی که هفتاد سال پیش کتابی به نام زبان آذری نوشته است کار بدی کرده است! ..... ) چی؟ چی نوشته؟ بابا من چه کار کنم که کی هفتاد سال پیش چی نوشته؟ من میگم گشنمه و نون ندارم بخورم تو چرا واسه من از کتاب هفتاد سال پیش میگی؟ چه کار کنم که کی هفتاد سال پیش چی نوشته؟ ما خونوادگی داریم کار می کنیم، من کار می کنم، زنم کار می کنه، کودکانم کار می کنن، همگی داریم .....

..... کار می کنیم و با آن که همگی از بام تا شام داریم کار می کنیم با درآمدمون حتی شام و ناهار هم نمی تونیم بخوریم، ما چه باید بکنیم؟ پاسخ: ( ..... قبل از مادها لولوبی ها و قوتی ها در آذربایجان حاکم بودند! ..... ) چی گفتی؟ چی چی حاکم بود؟ من از این جور چیزا سر درنمیارم که کی حاکم بود و کی شاه بود و کی وزیر و وکیل بود، من میگم گشنمه و نون ندارم بخورم، در آرزوی خوردن نون موندم، نون هائی مانند نون لواش و نون سنگک و نون بربری، چه کار باید بکنم؟ پاسخ: ( ..... احداث دبستان به زبان مادری شرط اصلی برای از بین بردن تبعیض فرهنگی است! ..... ) چی؟ چی گفتی؟ احداث چی چی فرهنگی است؟ من از احداث محداث سر درنمیارم، میگم گشنمه، تشنمه، از بس که کار کرده ام دستام از کار کردن پینه بستن، زنم هم کار می کنه، خودم هم کار می کنم، کودکانم هم کار می کنن، خونوادگی داریم داریم کار می کنیم تا از گرسنگی نمیریم اما درآمدمون کمه، گرسنگی و تشنگی که هیچ، پول واسه درمان زنم که به تازگی از بس که کار کرده دیسک کمر گرفته نداریم، ما چه باید بکنیم؟ پاسخ: ( ..... تاریخ من - تاریخ تو ایده ای نسبی است! ..... ) چی؟ چی گفتی؟ چی چی نسبیه؟ بابا چرا پرت و پلا میگی؟ من چه کار کنم چی نسبیه؟ من سواد مواد ندارم، از بچگی کار کردم و به دبستان مبستان هم نرفتم و از این چیزا سر درنمیارم، تازه، یه چیز دیگه میخواستم بگم، اونم اینه که برادر زنم هم که مانند من کارگره دیروز چون کارخونه دار مزدشو نداده تو کارخونه باهاش درگیر شده، کارخونه دار هم که پول و پارتی داشته واسش پرونده درست کرده و برادر زنم افتاده تو زندون، دردسر و بدبختی از همه جا رو سرمون ریخته، من چه کار باید بکنم که تو بفهمی من چی میکشم و چی میگم و چه دردی دارم؟ پاسخ: ( ..... لطف کنید درستی نظر کسروی و نادرستی نظر من را نشان دهید! ..... ) چی؟ لطف کنم چه کار کنم؟ می بخشی ها، تو دیوونه ای یا منو دست انداختی؟ شاید هم دو لیوان انداختی بالا، من که کارگرم و بهت گفتم خونوادگی کارگریم و از بام تا شام هم داریم کار می کنیم، سواد مواد هم نداریم، تو چه کاره ای و چه کارا کردی؟ پاسخ: ( ..... این جانب در ایران و خارج جامعه شناسی و ادبیات خوانده ام و سی و یک سال است با سیاست سر و کار دارم! ..... ) اِهِه! پس بگو دیگه، تو که سی و یه ساله تو خارج موندی حتما با پولای بابات که پولدار مولداره رفتی اون ورا و زبون ما هم با زبون تو یکی نیس، پس واسه همینه که من هر چی میگم تو نمی فهمی چون کسی که از پولدار مولداراس که سفره اش بی نون نیس و از دردا و بدبختیای ماهام که حتما سر در نمی آره! ******** آ.ائلیار: ( ..... مسئول محترم کامنت ها، تا من دارم یک تکه کیک شکلاتی با یک فنجان قهوه می خورم شما هم کامنت جناب تبریزی را یا پاک کنید یا بفرستید به صفحه شما، چون من دارم با دوستانی که دارای دکترا و لیسانس هستند و کارگر مارگر یا دهقان مهقان نیستند و وابسته به خانواده های محترم و آبرومندی مانند (دوله ها) و (سلطنه ها) هستند بحث علمی می کنم اما جناب تبریزی هوچیگری و تبلیغات می کند! با تبلیغاتچی نمی شود بحث علمی کرد، شاید یکی بخواهد با گوریل شطرنج بازی کند، من وقتش را ندارم! ..... ) http://www.iranglobal.info/node/27006