Skip to main content

اکنون بامداد است، من تازه از

اکنون بامداد است، من تازه از
Anonymous

اکنون بامداد است، من تازه از خواب بیدار شدم، کودکانم گرسنه اند، زنم گرسنه است، خودم گرسنه ام، سفره ما تهی است و چیزی واسه خوردن نداریم، خودم کارگرم و برخی از خویشاوندانم دهقانند، از بام تا شام بیل و کلنگ و داس و چکش به دست می گیریم و کار می کنیم، با درآمدمون حتی نمی تونیم شام و ناهاری که شکممونو سیر کنه بخوریم، نون نداریم، پنیر نداریم، کره نداریم، تخم مرغ نداریم، چای نداریم، هیچ چی واسه خوردن نداریم، من چه باید بکنم؟
پاسخ: (... شما قبلا آذری بودید و 500 سال قبل زبانتان به زور شمشیر عوض شده و ترکی شده است!...)
چی؟ چی شده؟ بابا من چه کار کنم که 500 سال پیش چی شده؟ من میگم گشنمه و نون ندارم بخورم تو چرا واسه من از 500 سال پیش میگی؟ چه کار کنم که کی 500 سال پیش زبان منو عوض کرده؟ ما خونوادگی داریم کار می کنیم، من کار می کنم، زنم کار می کنه، کودکانم کار می کنن،

همگی داریم کار می کنیم و با آن که همگی از بام تا شام داریم کار می کنیم با درآمدمون حتی شام و ناهار هم نمی تونیم بخوریم، ما چه باید بکنیم؟
پاسخ: ( ..... قبل از اینکه ترکها وارد آذربایجان بشوند، آذریها در آذربایجان ساکن و حاکم بودند! ..... )
چی گفتی؟ چی چی ساکن بود؟ من از این جور چیزا سر درنمیارم که کی ساکن بود و کی حاکم بود و کی شاه بود و کی وزیر و وکیل بود و به چه زبانی صحبت می کرد، من میگم گشنمه و نون ندارم بخورم، در آرزوی خوردن نون موندم، نون هائی مانند نون لواش و نون سنگک و نون بربری، چه کار باید بکنم؟
پاسخ: ( ..... حالا شما باید به زبان فارسی که زبان کاربردی تمام ایران است و آذری هم از شاخه های آن بوده صحبت کنید! .....)
چی؟ چی گفتی؟ من باید فارسی صحبت کنم؟ من فارسی مارسی بیلمیرم، میگم گشنمه، تشنمه، از بس که کار کرده ام دستام از کار کردن پینه بستن، زنم هم کار می کنه، خودم هم کار می کنم، کودکانم هم کار می کنن، خونوادگی داریم داریم کار می کنیم تا از گرسنگی نمیریم اما درآمدمون کمه، گرسنگی و تشنگی که هیچ، پول واسه درمان زنم که به تازگی از بس که کار کرده دیسک کمر گرفته نداریم، ما چه باید بکنیم؟
پاسخ: ( ..... به اینترناسیونالیسم فکر کن، ما جهان وطنیم! ..... )
چی؟ چی گفتی؟ عنتر چی چی؟ بابا چرا پرت و پلا میگی؟ من کاری با عنتر و نسناس ندارم. من سواد مواد ندارم، از بچگی کار کردم و به دبستان مبستان هم نرفتم و از این چیزا سر درنمیارم، تازه، یه چیز دیگه میخواستم بگم، اونم اینه که برادر زنم هم که مانند من کارگره دیروز چون کارخونه دار مزدشو نداده تو کارخونه باهاش درگیر شده، کارخونه دار هم که پول و پارتی داشته واسش پرونده درست کرده و برادر زنم افتاده تو زندون، دردسر و بدبختی از همه جا رو سرمون ریخته، من چه کار باید بکنم که تو بفهمی من چی میکشم و چی میگم و چه دردی دارم؟
پاسخ: ( ..... لطف کنید درستی نظر کسروی و این را که زبان شما آذری بوده را قبول کنید! ..... )
چی؟ لطف کنم چه کار کنم؟ می بخشی ها، تو دیوونه ای یا منو دست انداختی؟ شاید هم دو لیوان انداختی بالا، من که کارگرم و بهت گفتم خونوادگی کارگریم و از بام تا شام هم داریم کار می کنیم، سواد مواد هم نداریم، تو چه کاره ای و چه کارا کردی؟
پاسخ: ( ..... این جانب در ایران و خارج جامعه شناسی و ادبیات خوانده ام و سی و یک سال است با سیاست سر و کار دارم! ..... )
اِهِه! پس بگو دیگه، تو که سی و یه ساله تو خارج موندی حتما با پولای بابات که پولدار مولداره رفتی اون ورا و زبون ما هم با زبون تو یکی نیس، پس واسه همینه که من هر چی میگم تو نمی فهمی چون کسی که از پولدار مولداراس که سفره اش بی نون نیس و از دردا و بدبختیای ماهام که حتما سر در نمی آره! حتی اگه یه آرم داس و چکش و هزار تا ستاره سرخ تو دستش بگیره!
********
تبریزی: ( ..... مسئول محترم کامنت ها، تا من دارم یک تکه کیک شکلاتی با یک فنجان قهوه می خورم و یک استکان ویسکی را با خاویار سر می کشم شما هم کامنت جناب امیرخیزی را یا پاک کنید یا بفرستید به صفحه شما، چون من دارم برای کسانی که از حق و حقوق دم می زنند و انترناسیونال و جهان وطن و سوسیالیست و این چیزا نیستند و مثل من وابسته به خانواده های ستاره سرخ دار محترم و آبرومندی مانند (دوله ها) و (سلطنه ها) نیستند لیچار می بندم اما جناب امیرخیزی هوچیگری و تبلیغات می کند و همه اش از زبان مادری و خاله ای و عمه ای و عمویی و... حرف می زند! با تبلیغاتچی نمی شود بحث علمی کرد، شاید یکی بخواهد با گوریل شطرنج بازی کند، من وقتش را ندارم. من فقط بلدم لیچار ببندم و همان لیچارها رو طوطی وار تکرار کنم.....!)