Skip to main content

من امیدوارم کسانی که آقای

من امیدوارم کسانی که آقای
Anonymous

من امیدوارم کسانی که آقای ائلیار را از نزدیک می شناسند مثل آقای بهنام یا دیگران، خیلی جدی با آقای ائلیار صحبت بکنند و ایشان را از این مسیر انحرافی که پیش گرفته اند باز دارند. آقای ائلیار مطمئن باشند که خیلیها از موضع گیری اخیر ایشان خوشحال شده اند. این افراد دو دسته اند. یک دسته افراد آذربایجان دوست ولی احساساتی و دسته دیگر افرادی که صدای نکره فحاشیهایشان و عشیره پرست عشیره پرست گفتنهایشان در برابر هر صدای مخالف نظم ناعادلانه موجود تا عرش بلند است.

جواب شارلاتانیسم و بحث غیر علمی را چه طور می شود داد؟ فقط با بحث علمی:
زمین مرکز جهان است و همه سیاره ها و ستارگان دورش می گردند چون در کتاب مقدس چنین نوشته. هر کس هم که مخالف ادعای من است، او را در آتش می سوزانم. خوب، جواب دانشمندان آگاه به حقیقت چه بود؟ آنها جانشان را گرفتند کف دستشان و بحث علمی کردند و نهایتا هم علم بر جهل و خرافات پیروز شد.
عاقبت این منش و روش آقای ائلیار، دو چیز است: یا تبدیل به افرادی شبیه سهند نسیمی می شویم که جواب هر نظر مخالف را به آجر سه گوش و آلات و ادوات زیر شکم می داد (چرا که او نیز معتقد بود یا تظاهر به این اعتقاد می کرد که طرف مقابل دارد شارلاتان بازی در می آورد). یا جا و فضا برای این افراد باز می کنیم و واقعا اعتراضات حق طلبانه در آذربایجان چه آسیبها که از این روش و منش ندیده است.
اگر کسی تبلیغات و بحث غیر علمی کرد، شما با بحث علمی جوابش را بده. مطمئن باش که طرف خودش «پرده ی نزاکت دروغین»ش را می درد. یادم می آید یک بابایی خطاب به دکتر صدرالاشرافی گفته بود که ایشان زنجیر پاره کرده. دکتر هم در جواب می گفت که بله، من زنجیر جهالت را خیلی وقت است پاره کرده ام. وقتی ما بحث علمی نمی کنیم، تنها دلیلش می تواند این باشد که جواب علمی نداریم.
«هیزم بیار شوونیستها» یعنی چی؟ یعنی همان مانقورت یا فحشی است شبیه به آن. چه قدر از این برچسبها ضرر دیده ایم، کسی می داند؟ نتیجه این برچسبها این شد که هر کس و ناکسی به مخالف فکری خود از این فحشها داد و جو آن قدر آلوده شد که دیگر «ایت ییه سین تانیمدای». عده ای خودشان را به جلد استقلالچی در آوردند و به هر کس که مخالف آنها فکر می کرد از این قبیل اتهامات بستند؛ همین چیزهایی شبیه به هیزم کش شوونیسم، نوکر فاشیسم و غیره. اتهام زننده که بود؟ یک شخص مجهول الهویه. آن که فحش می خورد که بود؟ کسی که عمری به خاطر مردم مبارزه کرده، زندان رفته و ...
خوب نیست خودمان را عقل کل فرض کنیم. یک نگاهی هم بکنیم ببینیم بزرگترها چه کرده اند و چه طور رفتار کرده اند، بلکه از آنها چیزی یاد بگیریم. هر ستمی که بر ما رفته باشد، بیش از ستمی نبوده که بر سیاهان آفریقای جنوبی رفته. بعد وقتی مبارزات ضد آپارتاید پیروز شد، ماندلا چه کرد؟ آیا مثل خمینی به شرق و غرب فحش داد؟ یا مثل رجایی رفت سازمان ملل و فلان جایش را در آورد که ببینید اینجا را شلاق زده اند؟ نه! رفت و محترمانه با همان پتیاره های سیاسی که به وقتش از هیچ کمکی به رژیم آپارتاید کوتاهی نکرده بودند روابط حسنه برقرار کرد. با کوبا هم که کمکشان کرده بود، روابط حسنه برقرار کرد. انتقاداتش از به اصطلاح دموکراسی های غربی را هم با صدای بلند اعلام کرد. آدم سیاسی یعنی این.
در رمان، اثر ادبی و ... هر جور نویسنده درست تشخیص بدهد، البته می تواند سخن بگوید. اما در بحث سیاسی، باید همان طور اطو کشیده و مؤدب نشست و از کلمات و اصطلاحات اطو کشیده نیز استفاده کرد. صدا را هم نباید بلند کرد. خیلی حرفها را هم باید سانسور کرد؛ اصولش این است. کسانی که نمی توانند این اصول را رعایت کنند، بهتر است قید بحث سیاسی را بزنند. هیچ اشکالی هم ندارد و دلیل ضعف نیست. بالاخره هر کسی روحیاتی دارد. یک انقلابی شاید نتواند مذاکره کننده خوبی باشد. ولی این چیزی از ارزشهایش نمی کاهد.
من مجددا از آقای بهنام درخواست می کنم که به هر صورت که خودشان صلاح می دانند آقای ائلیار را نسبت به تجدید نظر در این منش اقناع کنند. به قول دوستان ترکیه ای: یاپما کاردشیم، یاپما. پیشمان اولاجاقسان.