برخورد با کسروی
Anonymous
برخورد با کسروی
با کسروی دو نوع میشود برخورد کرد. برخورد تاریخی و برخورد عقیدتی. برای برخورد تاریخی باید زمانۀ او را بازسازی کرد و او را در آن گنجانید و اندیشهها و کارهایش را فهمید و فهم پذیر کرد. این کاری است که مورخان غربی در برخورد به گذشتۀ تاریخی خود میکنند. برخورد دیگر برخورد عقیدتی است. ما اگر بخواهیم با ایدهها، اندیشهها و ارزش امروزمان به سراغ کسروی برویم، دربارۀ او داوریغیرتاریخی یا آناکرونیستی خواهیم کرد که به آن داوری اپوستریوری نیز میگویند. چیزی که برای من بسیار جالب است، این است که با کسروی همه دشمن اند. ناسیونالیست های ایرانی با او دشمناند، زیرا او با زرتشتیگری، با شعر به طور کلی و با شعر کلاسیک فارسی به طور اخص، با صوفیگری، با حافظ و سعدی و در مجموع با بسیاری از عناصر سازندۀ ناسیونالیسم ایرانی سر جنگ داشت. پیروان ادیان به اصطلاح الاهی با او دشمن بودند و هستند و میدانید که سرانجام به دست متعصبان شیعی کشته شد. کمونیستها با او مخالف بودند. قوم گرایان با او سر دشمنی داشتند و دارند. شاعران و ادیبان با او دشمن بودند. می دانید که دشتی از مجلس تقاضای دستگیری و اعدام او را کرد. ملک الشعرای بهار او را هجو کرد و دربارهاش شعری با این مطلع سرود: ای سید ترک کسروی از چه شدی. آدمی که چپ و راست و میانه و بالا و پایین با او دشمن باشند، آدم جالبی باید باشد. کتاب او را دربارۀ زبان آذری پیراهن عثمان کرده اند، اما او کاشف این زبان نبود. 25 سال پیش از کسروی شخصی به نام مهندس عبدالله که در خدمت مظفرالدین شاه بود، از این زبان یاد کرده است. این سفرنامه را انتشارات کند و کاو در 1389 چاپ کرده است. در فصل هشتم زیر عنوان «تحقیق در باب لسان اهل آذربایجان» مینویسد: مردم آذربایجان تا سال 500 هجری به زبان مخصوصی که اعراب در تواریخشان لسان آذریه ضبط کردهاند و شعبهای از زبان پهلوی بوده سخن میگفتند. آنگاه به روندِ حاکم شدن زبان ترکی در آذربایجان میپردازد که به گفتۀ او با آمدن سلجوقیان آغاز میشود و تا صفویان ادامه مییابد. اشارۀ مهندسعبدالله به زبان آذری در 1900 میلادی از نظر تاریخی نکتۀ بسیار مهمی است. زیرا تاکنون همه گمان میکردند که نخستین بار احمد کسروی بود که در رسالۀ آذری یا زبان باستانِ آذربایگان این موضوع را مطرح کرد و به مطالعۀ آن پرداخت. رسالۀ کسروی در سال 1925 یعنی 25 سال پس از نوشته شدن سفرنامۀ مهندسعبدالله در گرماگرم کشاکشهای سیاسی میان روزنامههای باکو و استانبول از سویی و روزنامههای تهران از سوی دیگر چاپ شده است.