در زمان کسروی صادق هدایت رمان و داستان نویسی نوین فارسی را پایه گذاری میکرد. و نیما یوشیج شعر نوین ادبیات را.
دکترتقی ارانی دید علمی را مطرح میکرد. و اندیشه ی رهایی انسان ستمدیده از دیکتاتوری و استثمار را.
کسروی چکار میکرد؟ رمان و شعر را به آتش میکشید و جشن کتابسوزان راه میانداخت. و شناختی از دموکراسی و استثمار نداشت.
غرق در دید غیرعلمی خود بود. و پاکدینی میساخت.
مقاله موضوع خود را مشخص کرده است «سرشت اندیشه ی کسروی» را میخواهد اشاره وار به خواننده نشان دهد. با اعمالی که کسروی در زمان خود انجام داده است.
او در مقایسه با اندیشه ی هم دوره های خود ارتجاعی ست.
کسانیکه افکار او و پیروانش را اکنون مطرح میکنند و برای مسایل امروزما راه حل میجویند، بله به قول شما ما باید اینها را فراموش کنیم و کوچ کنیم به همسایکی کسروی در زمان خودش تا ببینیم او چه میگوید و دیگران چه! بله؟
کسی که در کارعلمی اصل اول علم یعنی «بیطرفی علمی» را بجانیاورد کارش خارج از دایره ی دانش است. تنها بدرد «مریدان»خورد.
خوشبختانه برای آزاداندیشان دوران «رهرو-راهنما» دیری ست که به پایان رسیده است.