Skip to main content

peerooz عزیز

peerooz عزیز
آ. ائلیار

peerooz عزیز
درسخن شما درستی هست. انکار نمیکنم. مثل شما فکرمیکنم در کل «راه حل مسایل از افراط گری» نمیگذرد. حتی این راه
نه تنها ما را ازرسیدن به نتیجه ی نسبی باز میدارند بل کار را «بدتر» از گذشته نیز میکند. شاید شما این نکته را مد نظر دارید. و حق باشماست.اینجا هم اندیشه ایم.

اما «دید ماشینی» به انسانها ندارم. فکر نمیکنم آدم سیاه و سفید عمل میکند. البته سخن از آدم ساغ-سلامت درمیان است،نه مریض. در کل آدمهای نرمال، رفتار «ترکیبی چندگونه »ای دارند. با روندی «متعادل-افراطی-تفریطی-سکوتی معنی دار مثبت-منفی» به پدیده ها برخورد میکنند. چون «زنده اند و انسان. و دارای روحیات و احساسات». برخلاف ماشین. من آنها را با این رفتار چندگونگی شان که موجودیت دارند می پذیرم. چه درجایی خطا کنند یا نکنند.بحق باشند یا نابحق. در هر صورت آدمی چنین است.

درعین حال که از او انتظار رفتار متعادل دارم درهمان حال نیزعصبانیت اش را انسانی میدانم و حق ناراحت شدنش و واکنش او را نیز به رسمیت میشناسم.جایی هست که ضرورت دارد انسان نارحت شود. عصبانی شود.یا افراطی عمل کند. اگر نکند بعید است. در بدترین حالت «مشکل» دارد. ترانه ای آذربایجانی میگوید«منده انسانام- منیمده قلبیم وار-قلبیمیم آرزولاری وار...بوگونکو سئوگینین باشقادیر آندی» .= منهم انسانم- منهم قلب دارم. قلبم آرزوهایی دارد.امروز شیفتگی را سوگند دیگری هست...»
یعنی که انسان سنگ نیست. مجموعه ی احساس و درک و آرزوهاست.ضروریست ملاحظه اش کرد و نباید روی اعصابش راه رفت...وقتی متوجه اش نیستیم ، بهتر است واکنش او را نیر حق اش بدانیم.

80 سال ترک بودنش را «آذری» گفتند. روی اعصابش راه رفتند. سرانجام ملیونی آمد به خیابان گفت «هارای-هارای من ترکم=فریا،فریاد من ترکم». حالا باز بهش میگویند نه «تو ترک نیستی-آذری هستی» این یعنی تعیین هویت به دیگری. یعنی زورگویی. چه کسی به تو حق داده که به من بگویی کیستم. و کیستی مرا تعیین کنی. آیا این نهایت توهین به یک انسان نیست که برای او «کیستی»تعیین کنیم؟
خوب وقتی روی اعصابش راه میری باید منتظر واکنش او هم باشی. اینجاست که برمیگردد میگوید «فاس دیلی-ایت دیلی» = زبان فارس- زبان سگ.
کدام یک از اینها «افراطی» است؟ کسی که کیستی تعیین میکند یا کسی که از«درد» عصبانی شده واکنش طبیعی نشان میدهد؟ هر چند که درست نیست.

این پاسخ فردی یا چند نفر نیست. جواب جمعی خیلی از جوانها ست که نیروی محرک جامعه هستند.
پاسخ من آنست :« آقاجان! که عقاید راسیستی کسروی و مانندهای او را پیشه ی تبلیغاتی خود کرده اید، و مزورانه از علم سوء استفاده میکنید- برای پیش بردن افکار راسیستی؛ لطف کنید دست از این اعمال «نهایت توهین آمیز و ضد انسانی» بردارید.

کارشما پاسخ درست و مشکل گشا به تبعیض نیست. نمیتوان با راسیسم تبعیض را حل کرد.ذهن خود را باناسیونالیسم کور نکنید.
جمع مردمی را نمیشود آرام و کنترول کرد. وقتی پاسخ تبعیض دیدگی او را باراسیسم میدهید پس آماده ی «واکنش مخرب» آن هم باشید. جمع،من و امثال من نیست. جمعی ست که «مقابله به مثل» میکند. تو یک قدم افراط کنی او ده قدم پیش میرود.

شعار «جدایی و استقلال» چنین پدید آمده است.واکنشی ست در مقابل راسیسم فارسی.
میگوید «همدست آمریکا و شیطان بودن» بهتر از تحمل راسیسم فارسی ست.
خوب من اینجا چه راحلی میتوانم ارائه بدهم؟ میگویم نه راه حل دارم فدرالیسم مشکل ما را میگشاید.جواب میدهد نه با راسیسم نمی توان فدرالیسم درست کرد. بله حالا بیا و حل اش کن.

مجبورم بگویم «آقاجان! کسروی و مانندهای آن را رها کنید. ناسیونالسم فارسی را رها کنید.راهی برای همزیستی بیابید. »ولی
کو گوش شنوا؟ مدام میروند نبش قبر راسیسم میکنند. علم را هم کرده اند ابزار اهداف کند-و بی آبرو.
میاید باز«یکسان سازی زبانها» رامطرح مکند. «قدرت متمرکز» برای ایران را مطرح میکند. اتهامات «پان» و غیره تبلیغ میکند. معنی این کارها چیست؟ یعنی اینکه یک در پولادین-به کلفتی یک متر- گذاشته وجوش کردم اند که «ارتباطی» با هم نداشته باشیم. اما این را نمی فهمد.شعار «برادران آذری» سرمیدهد. میخواهد ایران تجزیه نشود.

سخن من آنست که «آقاجان! تجزیه کرده ای-کار تمام شده است. بدان! نه خودت را فریب بده و نه دیگران را».
یعنی سوق دادن هرکس و هر چیز به بیراهه و کجراهه!
این است «خرد و سیاست» حمامیان یکسانسازی و تمرکز طلبی.که اکثراهم «دانشگاهی اند و دارای تجربه ی حکومت پهلوی».
اما دریغ و صد دریغ که در زندگی هیچ نیاموخته اند.
-------
من «ذات» باور نیستم. گرچه برخی خصایل را پایدار میدانم. به تغییر محیط و انسان و بهتر شدنش خیلی بیشر پذیرش دارم تا به پایداری برخی خصوصیات.