Skip to main content

ایران به چه معناست؟ آیا صورت

ایران به چه معناست؟ آیا صورت
Anonymous

ایران به چه معناست؟ آیا صورت مفرد آن یعنی واژۀ «ایر»، چنان که گروهی از ایران‌شناسان از اواخر قرن هیجدهم مطرح کرده‌اند، نشانۀ قوم و نژادی ویژه است؟ آیا این واژه با واژۀ «آریا» هم‌ریشه است؟ و آیا واژۀ آریا در منابع ایرانی دلالت بر قوم و نژادی خاص دارد؟ سیلوِسْتْر دوساسی، زبان‌شناس و شرق‌شناس فرانسوی، نخستین اروپایی بود که در قرن هیجدهم دربارۀ مفهوم ایران در زمان ساسانیان سخن گفت. او پیشگام ترجمۀ سنگ‌نوشته‌های اردشیر بابکان، شاپور اول و شاپور دوم ساسانی به زبان فرانسه بود. از نظر او، در این سنگ‌نوشته‌ها واژۀ ایران دلالت بر جغرافیا و مردمی خاص دارد. هرچند ایران‌شناسان دیگری در دو قرن گذشته تفسیر دوساسی را از واژۀ ایران رد کردند، اما دیدگاه او اکنون پذیرفته‌ترین دیدگاه در میان ایرانیان است.
سرجان مَلکُم، مورخ اسکاتلندی، در اوایل قرن نوزدهم میلادی برای مطمئن شدن از درستی ترجمۀ دوساسی،

آن را نزد ملافیروز، موبَد موبَدان زرتشتیان هند، در بَمبَئی بُرد. در کتاب تاریخ پرشیا (که اکنون باید گفت: تاریخ ایران) می‌نویسد: ملافیروز، موبَد دانشمند پارسیان در بمبئی، به من اطمینان داد که ترجمۀ دوساسی در کل درست است. اما این توضیح را نیز افزود که واژۀ انیران به معنای بی‌دینان است. «اِر» واژه‌ای پهلوی است و معنای آن «مؤمن» است ». «اِران»، صورت جمع آن است. در پهلوی پیشوند «اَ» و «اَن»، چنان که در یونانی و سانسکریت، پیشوند نفی است. در نتیجه، «اَنِران» یعنی بی‌دینان. به گفتۀ او، شاه اِران و انِران یعنی «شاه مؤمنان و بی‌دینان» یا شاه پرشیا و ملت‌های دیگر. مؤمنان زرتشتیان‌اند و بی‌دینان غیرزرتشتیان. می‌دانید که در زمان ساسانیان قبایلی از عرب نیز زرتشتی بودند. تعبیر دینی ایران و انیران در شاهنامه نیز آمده است. بر پایۀ این تعبیر باید بپذیریم که واژۀ ایران سپس معنای قومی و سرزمینی یافته است.
در امپراتوری ساسانی مانند امپراتوری‌های کهن دیگر، عامۀ مردم را با بستگی‌های دینی‌شان مشخص می‌کردند. چنان که در امپراتوری عثمانی ملت اسلام دربرگیرندۀ همۀ مسلمانان جدا از بستگی‌های قومی و زبانی‌شان بود. به ارتدوکس‌ها نیز ملت روم می‌گفتند. بنابراین، معنای دینی دو واژۀ ایران و انیران در زمان ساسانیان پذیرفتنی‌تر از همۀ معناهای دیگری است که شرق‌شناسان در دو قرن گذشته به این دو واژه داده‌اند. در امپراتوری ساسانی اقوام بسیاری می‌زیستند، اما آنچه اهمیت داشت تعلق دینی آنان بود. مؤمنانِ به آیین زرتشت را از هر قومی که بودند «ایران» و پیروان دین‌ها و مذاهب دیگر مانند بوداییت، یهودیت، مسیحیت و دیگر سنن مذهبی را «انیران» می‌نامیدند. واژۀ «ایرانشهر» نیز که گفته‌اند در زمان ساسانیان به کشور ایران گفته می‌شده، بی‌ارتباط با پرستش آیین زرتشت نیست. در مسالک والممالک اصطخری آمده است که عراق عرب را، که تختگاه ساسانیان بود، دل ایرانشهر می‌خواندند. نام کهن نیشابور نیز ایرانشهر بوده است.
گراردو نیولی، ایران‌شناس ایتالیایی، فرضِ هم‌ریشه بودن دو واژۀ «ایران» و«آریا» را بی‌اساس می‌داند. از سوی دیگر، صورت‌های گوناگون واژۀ آریا در سنگ‌نوشته‌های هخامنشی، در اوستا و در وداها معناهای گوناگون دارند. بعید به نظر می‌رسد که واژۀ «آریا» در سنگ‌نوشته‌های هخامنشی به همان معنای اوستاییِ «اَیریا» به کار رفته باشد. درست است که زرتشتیت به قلمرو امپراتوری هخامنشی راه یافت، اما شاهان این خاندان خدایان مصری و بابلی و عیلامی را نیز می‌پرستیدند. وانگهی، واژۀ «اریا» در زبان‌های خاور نزدیک از جمله کلدانی و سُریانی نیز وجود داشت. ازهمین رو، به عقیدۀ بعضی از ایران‌شناسان از جمله نیولی ممکن است هخامنشیان این واژه را از فرهنگ‌های دیگر گرفته باشند. از همین رو، دربارۀ ترجمۀ درست آن هنوز هم‌رأیی وجود ندارد.
ايران کنونی ادامۀ کشوری است که صفویان بنيان گذاشتند. درسال ۱۵۰۱ ميلادی، هنگامی که شاه اسماعيل صفوی تاج شاهی بر سرمی نهاد، خويشتن را « شاهنشاه ايران » ناميد و بدين سان، چنان که والتر هينتس، تاريخدانِ آلمانی، می گويد، تاريخ دولت واحد ايرانی آغاز شد. بی‌گمان، در معنای این ایران کسی چون و چرا نمی‌کند. اما معنای ایران پیش از صفویان هنوز موضوع بحث و پژوهش ایران‌شناسان است. روشنگری‌های آنان نه تنها بر دانش‌ما می‌افزاید، بلکه تصویر‌های ذهنی ما را نیز می‌شکند و بدین‌سان آرامش خاطر ما را به هم می‌زند. دو راه پیش پای ماست. یا باید چشم خود را بر نتایج آن پژوهش‌ها بربندیم و یا با ذهنی آزاد و سنجشگر و با نگاهی باریک‌بین در آن‌ها درنگریم. از دانش نهراسیم!
- برگرفته از rfi