Skip to main content

حضور محترم آقای اسماعيل نوری

حضور محترم آقای اسماعيل نوری
Anonymous

حضور محترم آقای اسماعيل نوری علا عزیز، بیماری مسری بنام سکولاریسم* به همانگونه که مردم عوام در ایران برای جراحی های زیبائی بینی، لب، گونه، پروتز باسن و سینه، رفع چین و چروک و کشیدن صورت و تزریق بوتاکس برای باد کردن لب و لوچه و تعویض لنز رنگ چشم، ماهها در لیست نوبت، انتظار می کشند، امروزه در رابطه با مقوله سکولاریسم هم در بین منورالفکران ایرانی یا بعبارتی روشنفکران پارس، در صف طولانی درج مقالات و یا ایراد سخنرانی در وصف سکولاریسم انتظار می کشند، البته بدون پشت سر گذاشتن مراحل یه کولاریسم و دوکلاریسم، می خواهند یکشبه ره صد ساله را بپیمایند، اینان شبیه کسی می مانند که دهها کتاب در مورد رانندگی خوانده اند ولی در طول عمرشان حتی یکبار هم پشت رل اتومبیل ننشسته اند و در عالم اوهام و خیال، خود را زبردست ترین شوفر با عالیترین دست فرمان دنیا می پندارند، غافل از اینکه تمام این لغات شیرین و

و دهن پرکنی مثل دمکراسی، سکولاریسم و پلورالیسم، فیمینیسم و عدالت اجتماعی نیازمند و منوط به کوپلینگ ذهنی یک جامعه با روند پروسه تکوین صنعت و تأثیر تکنولوژی بردگرگونی نحوه معیشتی و روابط اجتماعی و تأثیر فرایند آنها بر فرهنگ مردم یک جامعه و رسوب تدریجی فرهنگ مدرنیته در ذهن آنها و احترام به فردیت انسان امکان پذیر است، در حالیکه اینان در همان گام اول یه کولاریسم و دوکولاریسم وا مانده اند و هنوز هم که هنوز است نمی توانند به ابتدائی ترین حقوقی ذاتی ملتهای غیر فارس درارتباط با آموزش بزبان مادری گردن نهاده و احترام بگذارند و نمی توانند حقوق فردی و اجتماعی آنها را در ذهن خود هضم کنند، و دائماّ غرق در اسطوره ها و تاریخ ایران باستان، برای اثبات برتریت نژاد قوم پارس از دیگر ملتها، در پاسارگاد بدنبال استخوانهای کورش می گردند و در رویای ساختن امامزاده کورش در شیراز برای زیارت شیفتگان او هستند، و برای ثبوت شیرین تر بودن زبانفارسی از دیگر زبانها، در طوس بدنبال عمامه فردوسی می گردند و به خاطر اشعار طالبانگونه شاهنامه در تحقیر زن و هیتلرگونه برعلیه ترک و عرب، برای ایرانی و پارس بودن خود فخر می کنند، و با افسانه سرائی های رومانتیک از کورش دوران جاهلیت و بدوی او را پدر و بانی حقوق بشر معرفی می کنند و از فردوسی عمامه بسر همانند طالبان که در شاهنامه اش یک سگ را برتر از صد زن پارسا توصیف می کند و عرب را سوسمار خور و ترک را بد ذات معرفی کند، فردوسی را اسطوره و پدر جنبش فیمینیستی و ضد نژادپرسیتی معرفی می کنند، و گویا همین شخص در عرض سی سال روح مرده زبان فارسی را در کالبد ایران دمیده و آذربایجانی ترک زبان هم مجبور است وجود مجسمه مقدس فردوسی عمامه به سر فارس زبان را با کتاب شاهنامه در زیر بغلش را در میدانهای شهر های خود را باید تحمل کند، غافل از اینکه در ایران رابطه حاکمیت فارس با ملت ترک آذربایجان، رایطه حاکم و محکوم می باشد،
آنها فراموششان شده که حتی شده یک سطر در مورد انکار هویت ملت ترک آذربایجان و نابودی زبان مادری و فرهنگ این ملت کلامی بنویسند، یک قرن کلیه بودجه آموزشی کل کشور ایران شما، منحصراّ صرف ترویج و گسترش شیرینیت زبان فارسی و نوشتن تاریخ برای برتریت قوم آریائی پارس معطوف گردیده و برای نابودی زبان دیگر ملتها، کلی بودجه های امنیتی صرف گردیده تا حتی یک عدد کتاب ترکی بچاپ نرسد و موسیقی و فرهنگش را هم در نطفه خفه کردند و هزاران دلار پول برای جمع آوری کلیه جوکهای جهان خرج شده و با تعویض کاراکتور های منفی جوک به ترک و لر و رشتی و عرب و کرد و در محتوای مونتاژ جوک، این ملتها را هالو نادان و احمق و بی غیرت برای جامعه ایرانی پارسی معرفی کرده اند، این تعجب آورنیست که معاونت اجتماعی پلیس ایران اعلام کرده است که ایرانی ها با ارسال سالانه ۶۵ میلیون شمار بزرگترین ارسال کنندگان پیامک در جهان قرار دارند، به نوشته سایت نیروی انتظامی در ایران از پیامک ها بیشتر برای "تفریح و سرگرمی" استفاده می‌شود و محتوای آنها را "جوکهای سیاسی، قومی، جنسی و بعضاً توهین و تمسخر" تشکیل می‌دهد، و شرم آور نیست که به محض گفتن یه ترکه بود یا یه لره بود یا یه رشتیه بود، قوم فارس از کوچک و بزرگ خود را برای یک خنده از ته دل آماده می کنند، حتماّ آنهائی که شبانه روز سکولاریسم پلو می خورند همین نظر مردم کوچه بازار است، بخند، بی‌خیال، بابا سخت نگیر،