Skip to main content

الفباء و زبان فارسی با ترکیبی

الفباء و زبان فارسی با ترکیبی
Anonymous

الفباء و زبان فارسی با ترکیبی از موارد زیر بوجود آمده،
١- ٢٨ تا حروف الفبای عربی و از هر حرف به سه شکل در اول کلمه در وسط کلمه و در آخر کلمه بشکل چسبان و یا غیر چسبان
٢- تعداد ٤ عدد حروف «ب، ج، ز، ک» را بدون کوچکترین زحمتی با اضافه کردن دو نقطه به هر کدام از سه حرف «پ، چ، ژ » و با اضافه کردن یک کشیده بربالای حرف «ک»، حرف " گ" ساخته شده، که با ٢٨ عدد حروف عربی تعداد آنها به ٣٢ عدد رسیده، بدلیل همین چهار حرف، کل الفباء عربی مصادره گردیده و الفباء "فارسی" یا بهتر از آن الفباء «پارسی» نامیده شده،

٣- حدود ٥٠ الی ٨٠ در صد از لغات فارسی را لغات عربی تشکیل داده، البته در متن های علمی و حقوقی تعداد حروف عربی بمراتب بیشتر است

٤- حدود ٥ در صد از لغات فارسی را لغات ترکی تشکیل داده، مثل اتاق، قاشق، بشقاب، قابلمه، قورمه، قیمه، وووو

- حدود ٢/٥ در صد از لغات فارسی را لغات اروپائی تشکیل داده، مثل تلفن، ماشین، آنالیز،کلاس، هال، سالن وووو

٦- ساختن فعل به کمک اسامی اعضاء بدن مثل سر، دل، ،لب، چشم، جگر، گردن، مو، زلف، دست و پا ووو افعال زیادی ساخته شده، سر زدن، سر دواندن، سر سری گرفتن، سرحال آمدن ،سرزنده شدن، سرسپردن، سربزیر شدن، سررفتن، سرریز گشتن، سرنگون شدن، سرکوفت زدن، سرازیر شدن، سررسیدن، سرخوردن، سرکوفت زدن و سردواندن و ترکیبات بیقاعده ای چون: سردار، سرِباز، سرکرده، سرسپرده، سردرگم، سر شکسته، سررشته، سرانجام، سرتا سر، سرتاپا، سراپا ، سرآغاز، سرآسیمه، سربالا، سرکار، سرازیر، سراشیب، سرگذشت، و ترکیبات بیقاعده ای چون: سردار، سرِباز، سرکرده، سرسپرده، سرانجام، سرتا سر، سرتاپا و.. در مورد دل مثل: دلدادن، دل بردن، دل ربودن، دل دل شدن، دل کندن، دل بستن، دلخواستن، و.. ترکیباتی چون: دلاور، دل زنده، دلشوره، دلپسند، دل آزرده، دل آزار، دل نواز، دلواپس، بیدل، دلداده، دلچرکین، دل خوش، دل مرده، دل آرا، دل زنده، دل نگران، حرف دل، سنگ دل، خلوت دل، دل آواز، دل درد، دلخواه، دلبخواه، دلدادگی، ساده دل، دلتنگ، دل شکسته، دلچسب ووو

٧- ساختن فعل بکمک افعال بودن، دادن، شدن، کردن، گردیدن، خوردن ووو مثل غذا خوردن، آب خوردن، هوا خوردن، سرما خوردن، سوگند خوردن، قسم خوردن، گلوله خوردن، قول خوردن، غصه خوردن، کتک خوردن، زمین خوردن، لیز خوردن، غبطه خوردن، سور خوردن، فریب خوردن، پیچ خوردن، گره خوردن، ترک خوردن، افسوس خوردن، غم خوردن، انگ خوردن، مارک خوردن، فحش خوردن، سیلی خوردن، ترکش خوردن، لگد خوردن، شلاق خوردن، کلک خوردن، مشت خوردن، نارو خوردن، مخ خوردن، آسیب خوردن، حسد خوردن، به فکرخوردن، به مسیر خوردن، به تور خوردن، سرخورده، تیپ به هم خوردن، میانه به هم خوردن، قرارداد به هم خوردن، دل به هم خوردن، رابطه به هم خوردن، پول خوردن، جر خوردن، گول خوردن، چاک خوردن، غلت خوردن، تا خوردن، پیچ خوردن، بخیه خوردن، کلاف خوردن، وول خوردن، شکست خوردن، ترک خوردن، چک برگشت خوردن، عفو خوردن، تیر خوردن، مال خوردن، تیر به سنگ خوردن، به بن بست خوردن، قمیت خوردن، و..
کتک زدن، شلاق زدن، قول زدن، کلک زدن، زمین زدن، آفتاب زدن، چرت زدن، کپک زدن، دور زدن، کنار زدن، بالا زدن، وووو