رساله روحی انارجانی-نوشته :م
آ. ائلیار
واژه های ترکی رساله روحی انارجانی-نوشته :م.اردم
واژگان تركی در متن رساله فراوان است .در اینجا فقط چند كلمه تركی كمتر معمول ذكر میشود:
1.قیلیق(qılıq): به معنای لباس در فارسی كمتر به كار رفته، اما در تركی(و به ویژه در تركیب قیلیق – قیافت در تركی تركیه) رواج دارد.
2.سرآغوش(Saraġuç): از لباسهای قدیمی كه از فعل ساراماق(= پوشاندن، پیچیدن) مشتق شده و شكل اصلی آن سراغوچ(Saraġuç) در فارسی آمده و به دلیل شباهت كلمه با الفاظ سر و آغوش فارسی به صورت فوق و همچنین سراگوش هم ضبط شده است.
3.قاتق(qatuq): تلفظ قدیمیتر كلمه در فارسی مكتوب و شفاهی حفظ شده است. منظور چیزی است كه با نان خورده می شود. در تعداد زیادی از لهجههای آذربایجان و آناتولی به جای یوغورت/ ماست هم رایج است.
4.صالمه(Salma): ناشرین فارسی آن را نیمرو گرفتهاند و ظاهراً در بعضی لهجههای آذربایجان به این معنا كلمه مزبور رایج بوده، اما در آناتولی به نوعی غذای گوشتی اطلاق میشود. اشتقاق آن از فعل سالماق(=انداختن، بارگذاشتن غذا) است.
5.تتماج(Tutmac): غذای معروف تركان است كه در ادبیات فارسی نیز مكرراً، ذكر شده است. اتیمولوژی كلمه: از اسم توتما(=اسمی مشتق از فعل توتماق= گرفتن و سفت شدن)+ آج (پسوندی كه در اسامی تركی غذاهای متعدد دیده می شود؛ نظیر كماج(Kömec)، اوماج Omac/Omac،بازلاماج(bazlamac) و...
6.آش؛ در تركی قدیم مطلق غذا را میگفتند. بعدها به معنای امروزی، یعنی غذای شبیه سوپ رواج یافته است. در متن ضمیمه" آش بیقاتق مباش" معادل" غذای بیچاشنی نباش"به نظر می رسد. اما انسان وسوسه میشود كه آن را"آش بیماست/دوغ نباش" در نظر بگیرد. در متون قدیم تركی از همین كلمه مشتقاتی نظیر آشاماق (= غذا خوردن) و آشیچ(= ظرف غذا) هم وجود دارد( ر.ك به دیوان اللغات الترك محمود كاشغری:545 و 105).
7.قنشر(qanşar=پیش و جلو)؛ با آنكه امروزه بیشتر در حوزه تركی افشاری (زنجان، تیكان تپه و نواحی اطراف) رایج است در گذشته در همه آذربایجان و نقاط دیگر هم شایع بوده و در اشعار میرزا علی اكبر صابر شیروانی هم آمده است. در تركی قشقایی به شكل قانشار( قشقایی سوزلویو، ص 574) آمده كه تلفظ استاندارد در حوزه افشار هم، همین است. قانشار علاوه بر معانی فوق، در آرگو(زبان عامیانه) بر آلت جنسی مرد هم دلالت میكند كه با عنایت به سطح عوامانه متن و نقل جمله از زبان اراذل و اوباش این معنی هم مناسب به نظر میرسد: تیزی به قنشرت نمیدهه(گویش آذری، ص 41).
8.كوت(Kötیاgöt?)(=مقعد و باسن)؛ شكل قدیم كلمه كؤت(Köt) به معنای بلند است و در متون تركی قدیمی عبارت آتی كؤترولمیش بورخان(= بودای بلندنام) مكرراً به كار رفته است. احتمالاً معنای جدیدتر كلمه، از شكل و فیزیك بدنی حیوانات كه مخرجشان در نقطه بالای تن قرار دارد، به وجود آمده است.
9.نارین(narin) (=ریز و خرد)؛ ریشه كلمه مغولی است، اما در متن مزبور مسلماً از زبان تركی تبریز اخذ شده است.
10.قلاج(qolaç))=چلاق و شَل).كلمه شكل مقلوب (و شاید داش مشدی و عوامانه) چلاق است؛دست قلاجش= دست چلاقش (گویش آذری، ص 27)
11.تكه(tike)؛ در فارسی(tekke) تلفظ میشود به احتمال زیاد از فعل تیكمك (tikmek) به اضافه پسوند اسمساز KA- ساخته شده و در اصلtikge/tikke بوده (كه تلفظ فارسی هم مؤید آن است). كما اینكه تیكان/ دیكن (diken/tikan=خار) هم به قول محمود كاشغری در اصلtikken بوده است (دیوان اللغات الترك، ص245).
12.قول(qovul) (= كیف یا كیسة پول)؛ به نظر میرسد كه یا تحریف قولق(qavluq/qovluq) تركی است و یا در املای آن سهوی (مثلاً در اثر استنساخ) روی داده است. به هر حال در فارسی صدای قاف وجود نداشته و كلمه از ریشة فارسی نمیتواند باشد. كلمه قولق از ریشه قو(qov/qavl) كه در فارسی نیز وارد شده به اضافه پسوندLYQ – ساخته شده كه یكی از فونكسیونهای آن ساختن مظروف برای ظرف است. همین كلمه در متون فارسی هم به كرات آمده است. جمله ضمیمة رساله: یك پول نماند در قُولُم( ص 34 گویش آذری)
4.صالمه(Salma): ناشرین فارسی آن را نیمرو گرفتهاند و ظاهراً در بعضی لهجههای آذربایجان به این معنا كلمه مزبور رایج بوده، اما در آناتولی به نوعی غذای گوشتی اطلاق میشود. اشتقاق آن از فعل سالماق(=انداختن، بارگذاشتن غذا) است.
5.تتماج(Tutmac): غذای معروف تركان است كه در ادبیات فارسی نیز مكرراً، ذكر شده است. اتیمولوژی كلمه: از اسم توتما(=اسمی مشتق از فعل توتماق= گرفتن و سفت شدن)+ آج (پسوندی كه در اسامی تركی غذاهای متعدد دیده می شود؛ نظیر كماج(Kömec)، اوماج Omac/Omac،بازلاماج(bazlamac) و...
6.آش؛ در تركی قدیم مطلق غذا را میگفتند. بعدها به معنای امروزی، یعنی غذای شبیه سوپ رواج یافته است. در متن ضمیمه" آش بیقاتق مباش" معادل" غذای بیچاشنی نباش"به نظر می رسد. اما انسان وسوسه میشود كه آن را"آش بیماست/دوغ نباش" در نظر بگیرد. در متون قدیم تركی از همین كلمه مشتقاتی نظیر آشاماق (= غذا خوردن) و آشیچ(= ظرف غذا) هم وجود دارد( ر.ك به دیوان اللغات الترك محمود كاشغری:545 و 105).
7.قنشر(qanşar=پیش و جلو)؛ با آنكه امروزه بیشتر در حوزه تركی افشاری (زنجان، تیكان تپه و نواحی اطراف) رایج است در گذشته در همه آذربایجان و نقاط دیگر هم شایع بوده و در اشعار میرزا علی اكبر صابر شیروانی هم آمده است. در تركی قشقایی به شكل قانشار( قشقایی سوزلویو، ص 574) آمده كه تلفظ استاندارد در حوزه افشار هم، همین است. قانشار علاوه بر معانی فوق، در آرگو(زبان عامیانه) بر آلت جنسی مرد هم دلالت میكند كه با عنایت به سطح عوامانه متن و نقل جمله از زبان اراذل و اوباش این معنی هم مناسب به نظر میرسد: تیزی به قنشرت نمیدهه(گویش آذری، ص 41).
8.كوت(Kötیاgöt?)(=مقعد و باسن)؛ شكل قدیم كلمه كؤت(Köt) به معنای بلند است و در متون تركی قدیمی عبارت آتی كؤترولمیش بورخان(= بودای بلندنام) مكرراً به كار رفته است. احتمالاً معنای جدیدتر كلمه، از شكل و فیزیك بدنی حیوانات كه مخرجشان در نقطه بالای تن قرار دارد، به وجود آمده است.
9.نارین(narin) (=ریز و خرد)؛ ریشه كلمه مغولی است، اما در متن مزبور مسلماً از زبان تركی تبریز اخذ شده است.
10.قلاج(qolaç))=چلاق و شَل).كلمه شكل مقلوب (و شاید داش مشدی و عوامانه) چلاق است؛دست قلاجش= دست چلاقش (گویش آذری، ص 27)
11.تكه(tike)؛ در فارسی(tekke) تلفظ میشود به احتمال زیاد از فعل تیكمك (tikmek) به اضافه پسوند اسمساز KA- ساخته شده و در اصلtikge/tikke بوده (كه تلفظ فارسی هم مؤید آن است). كما اینكه تیكان/ دیكن (diken/tikan=خار) هم به قول محمود كاشغری در اصلtikken بوده است (دیوان اللغات الترك، ص245).
12.قول(qovul) (= كیف یا كیسة پول)؛ به نظر میرسد كه یا تحریف قولق(qavluq/qovluq) تركی است و یا در املای آن سهوی (مثلاً در اثر استنساخ) روی داده است. به هر حال در فارسی صدای قاف وجود نداشته و كلمه از ریشة فارسی نمیتواند باشد. كلمه قولق از ریشه قو(qov/qavl) كه در فارسی نیز وارد شده به اضافه پسوندLYQ – ساخته شده كه یكی از فونكسیونهای آن ساختن مظروف برای ظرف است. همین كلمه در متون فارسی هم به كرات آمده است. جمله ضمیمة رساله: یك پول نماند در قُولُم( ص 34 گویش آذری)