Skip to main content

الف - جناب توکلی! این نوشته ،

الف - جناب توکلی! این نوشته ،
Anonymous

الف - جناب توکلی! این نوشته ، آخرین کامنت من در مورد حذف آن مقاله از سوی شماست ، که گفته اند :«‌در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است ». ضمناً این یاداشت فرصت مناسبی در اختیارم می گذارد، تا از دوستان نادیده ، اقایان عبادی ، رازی ، معما، کیومرث و دیگر دوستان سپاسگزاری کنم. همینطور از اقای ایل یار ، که در کامنتی کوتاه ، تکلیف همه ما را روشن کرد، تا از خیالپردازی در مورد قسم حضرت عباس ِ دموکراسی خواهی آقای کیانوش توکلی، بپرهیزیم :
ایل یار :« سایت ِ[ ایرانلگوبال] شخصی است.»
ب -آقای توکلی خوب می داند که من بابت درج مقاله ام ( در سامانه های اینترنتی دیگر) هیچ مشکلی ندارم. یعنی ، هرگاه اراده کنم می توانم این نوشته را ، به گونه ای گسترده ، در فضای مجازی نشر دهم.
دو دیگر اینکه ، اصراری هم بر انعکاس مجدد آن در ایرانگلوبال ندارم.
این که مسؤل ایرانگلوبال و آقای فرهاد قابوسی، متفقا ً

ًکمر به حذف مقاله « ایران ستیزی و خود شیفتگی، به سیاق دکتر فرهاد قابوسی » بسته اند، حاکی از این واقعیت است که:
۱- آن مقاله در مدعاهایش محق بوده است.
۲-جناب دکتر فرهاد قابوسی ،به رغم ادعای آزاد اندیشی و پایبندی به اخلاق مدرن، تحمل یک نقد ملایم را هم ندارد.
۳-مقوله «دموکراسی خواهی »در ایرانگلوبال، در گرو هوس های شخصی و زد و بندهای گروهی است.
1-افشای این واقعیات ( که پیامد حذف آن مقاله است) برای من کافی است.
ج – آقای توکلی عزیز ! در آخرین کامنتت مدعی شدی که، مقاله « ایران ستیزی و کیش شخصیت ... » ، در حد کامنت است! نه یک مقاله.
این دیگر از آن حرف هایی است که ( به قول معروف) مرغ بریان را در بشقاب به ققهه وا می دارد.
ظرفیت بخش اظهار نظر، در حدود ۳۲۰۰ کلمه است. درحالی که آن مقاله ، به تقریب ، شامل ۱۰۰۰۰ کلمه بوده است.
به علاوه ، ۱ - نقد ِمن ، ناظر بر چهار مقاله آقای قابوسی است .۲- به نوشته ها و کتاب ها و نویسندگانی اشاره دارد که گمان نمی کنم حتی نام شان هم به گوشت خورده باشد !
کیانوش عزیز ! بی حکمت نبود که آقای فرهاد قابوسی ، همه توان و امکاناتش را برای حذف آن مقاله بسیج کرد!
د – جناب توکلی عزیز! در آخرین کامنتت اَمریه صادر کردی :
« همایون بیشتر روی نوشته اش کار کند و سپس با توافق قابوسی مقاله با محتوای محکمتر و استفاده از کلمات مثبت تر مجددا ً در ایرانگلوبال منتشر شود ».
این دیگر از آن شوخی های سخت آزار دهنده است.
دوست عزیز! کجای کاری! من برای گنده تر از دکتر قابوسی ها هم تره خرد نمی کنم! شما خود شاهد بودی که مقالات پژوهشی ام، در کدام نشریات و در کنار نوشته های کدام محققین تراز اول ایران درج می شد. این را ( چندی پیش ) در یادداشتی به تو متذکر شدم.حالا کار به جایی کشیده است که طرف ِ نقد من ، باید برای درج نوشته ام جواز صادر کند؟
در کجای دنیا رسم است که نقد نوشته ای ، در گرو و ملزم به اجازه ی طرف مورد نقد باشد؟
آقای توکلی ! همه درد سرهایم ناشی از نوشتن با اسم مستعار است.
اجازه بده که یک بار دیگر، دلیل استفاده از نام مستعار را یاد آوری کنم :
حوزه تخصصی و مورد علاقه من ، « نقد ادبی » است و مقالات جدی ام ، عموما ً در این زمینه قلمی شده است.
حدود هشت – ده سال پیش ، با مشاهده ی « شارلاتانیسم ادبی » شخصی که مدعی تاریخی پژوهی است ( و تو او را خوب می شناسی) به تحقیق جدی و فشرده ، در حوزه ی تاریخ معاصر ایران روی آوردم ، تا به «جعل» ، «تقلب» ، «سند سازی» و شعبده های تاریخی آن آقا پاسخ دهم .
قصدم از جدال با آن مدعی ، سالم سازی فضای روشنفکری بود . بخشی از آن فضایا ، به ایرانگلوبال هم کشیده شد که شما - آقای توکلی - به خوبی در جریانش قرار داری و خود درگیرش بوده ای . تا اینجا ، با نام حقیقی ام نوشتم. تا آن که ، برخی از چپ های دیروز ( که به کمتر از جهان وطنی و میهن سوسیالیستی رضایت نمی دادند ) ناگهان «هویت طلب» شدند و بازار عوام فریبی و « تجزیه طلبی» رواج یافت. گرچه ، انسان های بزرگوار و مسئولیت پذیری از میان هوطنان آذری، کرد و غیره، در راستای افشاگری و روشنگری و رو کردن دست این آقایان ِ« جهان وطن دیروز و هویت طلب امروز »، همت کردند، اما پاسخ به برخی از این حضرات تجزیه طلب، در گرو تمرکز بیشتر، بر روی موضوعات مطروحه بود. این بود که دست به کار شدم و با نام مستعار « مازیار تپوری » ،به افشاگری پرداختم و...
مطمئن باشید، هر گاه احساس کنم که خطر تجزیه و سوریه و عراق و لیبی شدن ، ایران را تهدید نمی کند، گوشه می گیرم و آخر عمر با همان علائق ادبی ام سر می کنم. ببخش ، که دیگر حوصله ی نوشتن ندارم.
خدا آخر و عاقبت مردم این مملکت را ، از شر روشنفکران یسواد و بی مسئولیت و گاه خود فروش ، به خیر کند.