Skip to main content

رازی گرامی،

رازی گرامی،
اژدر بهنام

رازی گرامی،
مشکل همان مشکل قدیمی درک از "توهین" و "اتهام" است.
من و شما "ایران ستیزی" را نه توهین می دانیم و نه اتهام. یکی دیگر آن را نه تنها اتهام بلکه توهین هم می داند. اینجا حق با کیست؟
به نظر من اشکال در این است که ما در عمومیت خود، تعریف یکسانی از توهین و اتهام نداریم.
یکی می گوید که "ایران ستیزی" یک اتهام سیاسی است. راستش را بخواهید من این را درک نمی کنم زیرا تعریف مشخصی از "جرم سیاسی" ندارم. از نظر من "اتهام" زمانی معنی پیدا می کند که "جرمی" در میان باشد. آیا "ایران ستیزی" جرم است؟
گاهی وقتها آقای توکلی، زمانی که کار دارد و نمی تواند و یا کسی دم دستش نیست تا مقاله ای را منتشر کند، مقاله را برای من می فرستد. من مقاله را می خوانم و بعد از آن تصمیم می گیرم که آن را منتشر بکنم یا نه. معیار من نظراتی که در مقاله آمده، نیست. بلکه معیار من این است که آیا می توانم از نظر منطقی و حقوقی

از انتشار آن دفاع بکنم یا نه.
من بارها مقالاتی را منتشر کرده ام که هیچ نقطه مشترکی با آنها نداشته ام. یعنی اصلا نمی توانم از نظرات آنها دفاع کنم ولی همواره این را در نظر داشته ام که آیا انتشار این مقالات، اشکال قانونی دارد یانه. چه بسا هم که در انتشار یا عدم انتشار یک نوشته به راه خطا می روم و یا دچار محافظه کاری می شوم.
انصاف بدهید که تصمیم گیری در اینگونه موارد بسیار دشوار است زیرا همانگونه که می بینید، مقاله منتشر می شود، شخصی اعتراض می کند زیرا از نظر وی توهین آمیز یا دارای اتهام است و بحثی بی پایان را دامن می زند.
من مقاله آقای سنجری را خواندم. با معیارهای من، مقاله نه اتهام دارد و نه توهین. ولی با سلیقه من جور در نمی آید زیرا از نگاه من، لحن آن تند و تا اندازه ای غیرمؤدبانه و تخریبی است. یعنی اینکه من آن را "نقد" نمی دانم.
مقاله آقای قابوسی را می توان نقد کرد. من با بسیاری از نتیجه گیری ها و یا احکامی که صادر کرده اند، هیچگونه توافقی ندارم. ولی اگر تصمیم می گرفتم که آن را نقد کنم، تلاش می کردم که نقدم سازنده باشد و نه تخریبی.
به هر حال سلیقه ها متفاوت است.
تصور می کنم که بحث درباره درستی یا نادرستی عدم انتشار مقاله آقای سنجری به نتیجه ای نرسد زیرا معیارها متفاوتند و با زبان هایی گفت و گو می شود که همدیگر را نمی فهمند.