Skip to main content

رازی گرامی،

رازی گرامی،
اژدر بهنام

رازی گرامی،
من سال‌های سال است که با کیانوش توکلی دوستم. راستش را بخواهید او گاهی وقتها کارهایی می‌کند که من آنها را درک نمی‌کنم ولی هیچ یک از اینها را از روی خباثت انجام نمی‌دهد.
برعکس شما، با شناختی که من از کیانوش دارم، فکر می‌کنم که همان زمان تلفنی، ایمیلی از سوی آقای خویی به کیانوش، موجب می‌شد که تمام قد در برابر آقای قابوسی قد علم کند.
درباره قومگرا بودن ایران‌گلوبال هم نمی‌توانم با شما موافق باشم. از نظر من ایران‌گلوبال سایتی است(و تنها سایتی که من می‌شناسم) که بحث درباره ملیت‌ها و قومیت‌ها را آزاد گذاشته ولی اشکال در آنجاست که مدیریت درستی در این مورد ندارد. دروازه را باز کرده و کنترلی اعمال نمی‌کند. من بارها نوشته‌ام که ایران‌گلوبال در عمل، به جای اینکه وسیله‌ای برای دوستی باشد، به ابزاری برای ایجاد دشمنی تبدیل شده است. در عمل، کار سایت این شده است که مقالات و کامنتها را منتشر

و گاهی هم حذف کند. به نظر من، زمانی که سایتی چنی مکانی در اختیار دیگران می‌گذارد، وظیفه‌اش تنها نشر یا حذف نیست بلکه لزوما باید مدارتوری هم بکند. و این همانی است که در این سایت وجود ندارد.
درباره "طنز نقادانه" و "نقد طنازانه" هم با شما موافقم. هر دو وجود دارند و هر دو با ارزشند. ولی فکر می‌کنم زمانی که "نقد" را در کنار "طنز" می‌آوریم(به هر یک از دو صورت بالا) خصوصیتی را به آن اضافه می‌کنیم که بدون آن، هر دو "طنز" می‌شوند و دیگر خصوصیت "نقد"ی از آنها سلب می‌شود.
من نمی‌گویم که طنز نباید تند و تیز و حتی تلخ باشد. گاهی هم خروج از نزاکت در طنز لازم می‌شود. من این را هم انکار نمی‌کنم. ولی آن زمان است که پای سلیقه‌ها به میان کشیده می‌شود و یکی این را می‌پسندد و دیگری آن را.
من نوشته آقای سنجری را طنزی می‌بینم با زبانی تند و نه چندان مؤدبانه و "کمی" آمیخته به "نقد".