Skip to main content

جناب بهنام گرامی !بر آن نبودم

جناب بهنام گرامی !بر آن نبودم
Anonymous

جناب بهنام گرامی !بر آن نبودم که به این بحث ادامه دهم .به گمانم ، گفتنی ها ، گفته شد و احتجاجات هم ، به قدر لزوم ، به عمل آمد. اما، تأکید مجدد شما بر « تند بودن » و « تا اندازه ای توهین آمیز و تخریبی بودن ِ» مقاله ی « ایران ستیزی و...» ، وادارم کرد تا نوشته ی مذکور را ، بار دیگر ( و این بار، با نگاهی خرده گیر و انتقادی ) از نظر بگذرانم، بلکه ، نشانه های مؤکد شما را ، در آن بیابم.راسش ، بعد از دوبار مرور مقاله، متوجه شدم که حتی گردن نهادن من، به « تند» بودن لحن مقاله نیز، ضرورت و موردی نداشت. آن مقاله گرچه، منش و صفتی را به آقای قابوسی نسبت می داد. اما، در هر مورد، نشانه های مؤید و مرتبط با آن ویژگی ها را نیز ، از دل مقالات آقای قابوسی بیرون آورد و در معرض نظر خوانندگان قرار داد.به باور من،مقاله آنجا توهین آمیز می شود، که ادعا، بی پایه و نامستدل باشد.من، اگر گفتم که آقای قابوسی

«ایران ستیز» است،نشانه هایش را هم پیش رو قرار اگر مدعی شدم که ایشان «خود شیفته» است، شواهدی بر خود شیفتگی ایشان عرضه کردم.تنها گناه آن نوشته، ظاهرا ًطنز آمیز بودنش بود،که به نظر من ،نقطه ی قوت مقاله بود. آقای بهنام ، کاش یکی- دومورد از آن چه را که به مقاله من نسبت داده اند، باز نویسی می کردند، تا من تکلیف خودم را بدانم و در نقدهای بعدی ام ،با احتیاط عمل کنم. برای آن که خود، به« واعظ غیر متعظ» بودن متهم نشوم،چند نمونه از ناسزای های آقای دکتر قابوسی را که ( در مقاله « پوپر پیامبر راستین سرمایه داری») به کارل پوپر نسبت داده است ،در زیر باز نویسی می کنم. باشد که دوست عزیز من ،آقای بهنام کمی انصاف بدهد: الف-«این کور بینی ناشی از نگرش سیاسی پوپر به علم و فلسفه است که او را ..به آژیتاسیون سیاسی کشانده است».ب-« برای آنکه بیحیایی پوپر نسبت به هگل روشن شود...»ج- « اما [ پوپر] به جهت بیسوادی علمی و فلسفی و ایجاد سر و صدای ابلهانه علیه ویتگنشتاین...»
از دوست گرامی ام ، آقای بهنام می پرسم، من در کجای نوشته ام، اینگونه توهین آمیز، با آقای دکتر قابوسی برخورد کرده ام ؟ مورد دوم مربوط به آقای کیانوش توکلی است. من در حسن نیت کیانوش تردید ندارم. همت والای او را هم ،از صمیم قلب تحسین می کنم. اما، راه و رسمی را که در پیش گرفته است، به هیچ وجه تأیید نمی کنم.کیانوش، ناخواسته ،راه جهنم را برای ایران هموار می کند. من چند سال پیش ، در یاد داشت گله آمیزی که برایش فرستادم ،ایرانگلوبال را به لانه ی زنبور تشبیه کردم. اما، امروز می گویم که ایرانگلوبال ( در حد خود) به ستادی برای تجزیه ایران تبدیل شده است. گرچه حجم بالای مقالات روشنگر، در ایران گلوبال حیرت انگیز است. اما، به گمان من،کمتر کسی از « هویت طلب ها »، در اینجا به دنبال فهمیدن و بازکردن گره از کار فروبسته ی ایران است. هموطنان هویت طلب، تصمیم شان را ، از پیش گرفته اند و شمار بالایی از آن ها ، جز به تجزیه ایران رضایت نمی دهند.من سال هاست که ایرانگلوبال را رصد کرده ام. کامنت ها را هم به دقت می خوانم.کافی است که ، هر از گاه ،کامنت های «یوسف آذربایجان»، « آنونیم» ، « وجدان آگاه » ! و. .. را از نظر بگذرانید ، تا به عرضم برسید. نکته ی سوم ،در مورد حذف مقاله » ایران ستیزی و ..» است.اولین دلیل آقای توکلی ، برای حذف مقاله، شرح ِتلفن های مکرر آقای قابوسی و قسم حضرت عباس ایشان ، به ایران ستیز نبودن ،بود! استدلال بعدی کیانوش ،ارجاع دادن من ، به «فتوای»! یکی از همکاران خود( فعال سیاسی و صاحب یکی از سایت ها چپ ) در مورد « عالِم» بودن آقای قابوسی بود! بعد از اعتراض و فشار برخی کاربران ایرانگلوبال، کیانوش (در کامنتی) خطاب به من نوشت:«نوشته را حذف نکردم ، بلکه عدم انتشار زدم». سپس افزود ،« به سنجری پیشنهاد می کنم که نوشته را به صورت کامنت در اینجا[بخش اظهار نظر]بگذارد که دوستان با اطلاع شوند که موضوع اختلاف بر سر چیست»!عجیب تر آنکه،کیانوش ،در ادامه همین پیشنهاد ،ناگهان تغییر رای داد و نوشت« همایون هم روی نوشته اش کار کند و سپس با توافق قابوسی [!] ، مقاله با محتوای محکم تر و با استفاده از کلمات مثبت تر ،مجددا در ایرانگلوبال منتشر شود».ضمنا ًدر پاسخ به برخی از کاربران که می خواستند مقاله آقای قابوسی ( به دلیل نژادپرست خواندن اسماعیل خویی ) حذف شود ، گفت:اگر هم این چنین اتهامی در نوشته آقای قابوسی باشد، آن را حذف نخواهد کرد!آخرین پیشنهاد کیانوش به من آن بود که عنوان مقاله را عوض کنم، تا او به باز نشر آن رضایت دهد:« اگر از تیتر مناسب استفاده کنی آن مطلب چاپ خواهد شد.این هم حرف سخن آخر».
حال، کیانوش باز هم قسم حضرت عباس بخورد که : «همه در ایرانگلوبال حق دارند» .
درحالیکه ،بعضی ها در ایرانگلوبال « حقوق ویژه Sonderrechte »دارند.