Skip to main content

ادامه کامنت

ادامه کامنت
اژدر بهنام

ادامه کامنت..
من اینجا تنها به کامنتها می‌پردازم:
سایت یک مسؤل کامنتها دارد که دستش بسته است. نمی‌تواند مطابق حتی ضوابط دست و پا شکسته سایت عمل کند. مسؤل بی اختیار است. کامنتی را حذف می‌کند(منظور از حذف همان عدم انتشار است) زیرا آن را توهین آمیز می‌داند، دوستی به شما ایمیل می‌زند یا تلفن می‌کند، دخالت می‌کنید و آن را منتشر می‌کنید. کامنتی را منتشر می‌کند، باز با یک تلفن یا ایمیل، دخالت می‌کنید. کامنتی را به "صفحه شما" منتقل می‌کند، سرو کله شما پیدا می‌شود و... داستان همچنان ادامه دارد.
نظر من این است که کامتنها باید مدیریت شوند. به این معنی که به کامنتهای بی ربط راه داده نشود. انتقال به "صفحه شما" هم کارساز نیست و جز دردسر برای مسؤل کامنتها چیزی به ارمغان نمی‌آورد. تجربه نشان داده است که وقتی اینگونه کامنتها منتشر نمی‌شوند، نویسنده پس از چند بار، کامنتش را به قول شما "بهداشتی" می‌نویسد.

شما این را سانسور می‌دانید؟ به نوشته خودتان رجوع کنید:
"اگر مسئول سایتی از نویسنده می خواهد تیتر مثبت تری انتخاب کند ، به معنی سانسور نیست ."
بنابراین اگر مسؤل کامنتها می‌خواهد کامنت بدون توهین و اتهام و جوسازی و مربوط به مطلب باشد، چرا می‌شود سانسور؟
کامنتها در ایران‌گلوبال بازار آشفته‌ای است پر از کینه و نفرت. مسبب آن هم نه مسؤل کامنتها بلکه شخص شما و "مدیریت سایت" است که عملا دیگر وجود ندارد.
بیایید یکی از آخرین مطالب منتشر شده و کامنتهای زیر آن را بررسی کنیم. مقاله‌ای در زمینه مشخص "گویش‌های ایرانی". صرف نظر از اینکه این مقاله قدیمی است و انتشار آن در سایت، مخالف ضوابط آن است.
مقاله خوبی است در زمینه از بین رفتن گویش‌های ایرانی ولی اشکال اساسی آن این است که به از بین بردن عمدی زبانهای زنده اکثریت مردم ایران اشاره‌ای هم نکرده است. ولی به هر حال، موضوع آن گویش‌های ایرانی است.
حالا نگاهی به کامنتها بیندازیم:
اولین کامنت: "آقای کاوه جویا... حرکت ملی آزربایجان راه تکاملیش را در عصر دیجیتالی می پیماید و این حرکت پوشیده از یک صفحه ( تفلان ) است که هرچه ته مانده های رستاخیزی را براش بیندازی نخواهد چسبید..."
چه ربطی به مقاله دارد؟ آیا تسویه حساب با آقای کاوه جویا نیست؟
کامنت بعدی:
"جناب سرکاراتی از دوستداران و مریدان مکتب افشاری و کسروی بوده و اشنایی کامل با اعتقادات ایشلن دارم.نبش قبر فرضیات زبانهای ایرانی و گویشهای آذری و تاتی و ......هیچ دردی از شما را دوا نخواهد نمود.چنانچه دردی از امثال کسروی و افشار را دوا ننمود.اگر نباتی قطعه شعری با گویش تاتی دارد،آیا نشان دهنده این است که زبان بومی منطقه مرند و جلفا تاتی و ایرانی است?"
چه ربطی به مقاله دارد؟ مگر آقای سرکاراتی چنین ادعایی کرده است؟
کامنت بعدی:
"صداقت این استاد خیلی محترم از این موضع سیاسی اش مشخص است که از کجا تغذیه میشود...."
آیا این نقد مقاله است؟
و....... ادامه به همین صورت است و در این لحظه که می‌نویسم، آخرین کامنت این است:
"..... این پان ترک های تعصب پیشه بیسواد همه اینها را مانقورت و خائن میگویند و فقط چندتا بیسواد و کم سواد مثل خودشان را بزقورت و ترک واقعی میدانند. اگر ترک بودن به این است ارزانی خودتان. ما به آذری بودن شادیم و قدر بزرگان آذربایجان و ایران را میدانیم."
آیا این کامنت دیگران را تحریک و جو را مسموم نمی‌کند؟
***
به نظر من جای هیچ یک از این کامنتها در زیر این مقاله و حتی در سایت نیست.
تقصیر مسؤل کامنتها هم نیست. دستش بسته است. مدیر سایت اصرار دارد که تنها کامنتهایی را که فحش و کلمات رکیک دارند نقطه چین کن(انگار که مسؤل کامنتها معلم انشای کامنت نویسان است و نقطه چین کردن نقش آموزشی دارد). و کامنتهایی را که مربوط به مقاله نیستند به "صفحه شما" منتقل کن. ولی وقتی ایشان این کار را می‌کنند، هم صدای کامنت نویسان درمی‌آید و هم صدای کیانوش. چرا چون مثلا در اول کامنت نوشته شده است: "آقای سرکاراتی"! بنابراین مربوط به مقاله می‌شود!
مثالهای متعددی می‌توان زد. یک مثال دیگر همان مصاحبه شما با "فعال زن مدنی" است که آخر سر مجبور شدید نظرات را ببندید!
در این جو، طبیعی است که مسؤل کامنتها با خود بگوید: "به من چه! مدیر سایت این طور می‌خواهد".
***********
کیانوش عزیز، می‌دانم که مطالب طولانی را نمی‌خوانی ولی امیدوارم که این را خوانده باشی.
نتیجه‌گیری من این است که...
بقیه در کامنت بعدی...