Skip to main content

ادامه کامنت پیشین

ادامه کامنت پیشین
اژدر بهنام

ادامه کامنت پیشین...
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در آن شرایط این واقعیت انکارناپذیر را پذیرفته بود که خمینی رهبری مردم را در دست گرفته است و به همین دلیل هم نامه سرگشاده آنها نه خطاب به "رهبر عالیقدر" بلکه خطاب به "مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان" است.
در آن شرایط، واقعیتی انکارناپذیر است که خمینی با آشتی‌ناپذیری تمام با رژیم شاه مبارزه می‌کرد. و این هم واقعیتی آشکار بود که خمینی پیشوای شیعیان(حداقل در ایران) بود.
نامه چریکها به خمینی آشکارا نامه‌ای دیپلماتیک است. اینکه چریکها در آن زمان چقدر در امور دیپلماتیک وارد بودند، امری جداگانه است.
چریکها در این نامه می‌نویسند:

چریکها در این نامه می‌نویسند: "اگر درک شما از شریعت اسلام و نهضت اسلامی پیگیری در مبارزات ضد امپریالیستی و ضد استبدادی باشد، با این درک شما را صمیمانه می‌ستائیم.....
اما اگر برخلاف این، قصد از توسل به اسلام و تعالیم آن، سرکوب هر نوع تفکر و عقیده مخالف، به بند کشیدن اندیشه و احیای تفتیش عقاید و دستگاه‌های سرکوب، احیای شعار فقط یک حزب و خفه کردن هر ندای آزادی‌خواهی زیر پوشش دفاع از قرآن و شریعت باشد، مطمئنیم هر میهن‌پرست آزاده‌ای آن را محکوم می‌نماید و ایمان داشته باشیم که خلق هم، چون آن را وسیله‌ای در دست ارتجاع و امپریالیسم می‌بیند، با تمام قدرت بیکران خویش به افشاء و نابودی آن برخواهد خاست."
این جملات آشکارا نشان می‌دهند که آنها رهبری خمینی را بر خود، اصلا قبول نداشتند چه برسد به اینکه "قلبی" باشد یا "تحمیلی".
آنها در این نامه ضد استبداد و ضد امپریالیسم را می‌ستایند و می‌گویند که اگر شما از اینگونه‌اید، ما این خصوصیت شما را می‌ستاییم و اگر اینگونه نباشید، آن را محکوم می‌کنیم.
حال این نامه را مقایسه کنید با موضع‌گیریهای سازمان مجاهدین خلق ایران در همان زمان.
مجاهدین خود را فرزندان امام خطاب می‌کنند و او را امام خمینی رهبر عالیقدر می‌نامند.
مراجعه کنید به دهها سندی که در این آدرس وجود دارند(به دلیل فراوانی این موارد از ذکر تک تک آنها صرف‌نظر می‌کنم).
http://iran-archive.com/start/47
پرسیدنی است که پذیرش رهبری این است یا آن؟
شما نمی‌گویید که این چگونه پذیرش رهبری بود که به رفراندوم او یک "نه" بزرگ گفتند و در جنگ مسلحانه علیه این رهبری، در ترکمن صحرا و کردستان اسلحه به دست گرفتند.
آقای مصداقی، گفتنی در این باره بسیار است و می‌توان صدها صفحه را پر کرد.
جهت‌گیری چریکها در حمایت فاجعه‌بار از خمینی و ارائه برنامه "شکوفایی جمهوری اسلامی ایران"، از آرزوی سلامتی برای او شروع شد و به تدریج پس از انشعاب و پیدایش سازمان اکثریت(که من هم عضو آن بودم و در مقابل تمامی عملکرد آن مسؤلیت دارم) گسترش یافت و اوج آن در گرماگرم تابستان 60 بود.
این دو را نباید باهم درآمیخت. بررسی این دوران موضوع بحث دیگری است.