Skip to main content

من توجهی به نوشته ی ایرج

من توجهی به نوشته ی ایرج
آ. ائلیار

توجهی به نوشته ی ایرج مصداقی در مورد «سازمان چریک‌های فدایی خلق و... www.iranglobal.info/node/46065 » کردم با این معیار که:
-نویسنده بر چه «پایه ی اندیشه یی» قرار داشته و دارد؟
-متن نوشته چه موضوعات کلی را مطرح کرده و ادعای نقد دارد یانه؟
- هدف متن چه چیزی ست ؟
1- نویسنده از آغاز جوانی با «اسلام سیاسی سازمان مجاهدین - ایده لوژی اسلامی دگماتیک» بار آمده تا هنگام (گویا)جدایی از آن، در سنین بالا. بدون اینکه دگماتیسم اندیشه خود را نقد کرده و عملا نشان داده باشد.یعنی جدا شده، به علت اختلافات سیاسی. و نه به علت تضاد در «دید و متد علمی و غیرعلمی تحلیل پدیده ها». به عبارت دیگر با «حفظ دگماتیسم بینش خود » جدا شده است.

پس نویسنده دارای چنین «مایه ی فکری» ست. وبه این دلیل میتوان گفت او یک «دگماتیست است».
قلم فیکرین ترجمانی دیر-قلم مترجم اندیشه است.
من نتوانستم چیزی از او بیابم که نشان دهد از بینش غیر علمی خود فاصله گرفته و آنرا نقد کرده است.
«داش یوموشارسا- داش فیکیر یوموشالماز»- سنگ نرم میشود، ولی فکرمنجمد نرم نمیشود.از مثلهای آذربایجانی ست.

2-متن نوشته دو موضوع را مطرح کرده: سازمان چریکهای فدایی- کیانوش توکلی.
- کیانوش توکلی: نخست با سازمان چریکهای فدایی بوده. بعد با سازمان فداییان اکثریت. کیانوش موضع خود و مشی اکثریت را نقد کرده است.
- سازمان اکثریت هم «مشی خود » را نقد کرده است.
یعنی هردو نقد شده اند،آنهم توسط خودشان. "دالدان آتان داش-توپوغا دگر»-یعنی دیر آمدی! دهه ها دیرآمدی.
- سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان فداییان اکثریت نیست و اینها دو سازمان جداگانه اند.
- سازمان چریک های فدایی خلق هیچ رهبری دیگری غیر از خود را نپذیرفته است. سازمان تنها رهبری خود را پذیرفته و قبول داشت.
درمقابل خمینی و تسلط اسلامیسم برجامعه نیز علیه آن موضع گرفته است. متن اعلامیه در پایین مقاله هم آنرا نشان میدهد. نه به جمهوری اسلامی- جنگ در ترکمن صحرا-کردستان و عدم تحویل سلاح و مقاومت در سراسر ایران علیه اختناق اسلامی از همان آغار موضع سازمان چریکهای فدایی بود. اینکه این سیاست درست بود یانه مسئله ی دیگریست.
- دیدن رهبر یک جریان به معنای پذیرش آن نیست. مصداقی معنی «دیدن» و «پذیرفتن» را در سیاست نمی داند.
سازمان چریکهای فدایی در همین اعلامیه تهدید میکند که مقاومت خواهد کرد. و بعد هم عملا مقاومت میکند.

3-هدف متن:
- مصداقی خود را نقاد میداند. اما متن هایی که می نویسد فاقد «معنای نقد» اند.از جمله همین متن که تهیه کرده است و در حقیقت اینگونه نوشته ها در سیاست نه نقد بل « ترور شخصیت» نام دارند.
«فحاشی و توهین و ترور شخصیت» در تاریخ سیاسی قدمت دارد. و کسانی مانند مصداقی هم برهمین سنت کار میکنند.عافل از اینکه «بو آغاجلار- چوخدان کوره ک لیگه کسیلیب دیر»- این درختها مدتهاست پارو شده.

نتیجه: یک دگماتیست تحت عنوان «نقد» -ودر حقیقت فحاشی و توهین- خواسته به خیال خود «ترور شخصیت» را پیش ببرد. او خیال میکند در همان ایام آغاز جوانی 57 به سر می برد و این «تفکرات و اعمال و سنت ترور شخصیت» کاربرد دارد. در حالیکه اکنون این «متد و تفکرو اعمال» ماهیت اندیشه ی عقب مانده و اعمال سنتی و ارتجاعی خود شخص را اثبات میکند.
مفهوم والای نقد هرگز با این «بینش و اعمال ارتجاعی» اشتباه گرفته نمی شود. خواننده امروز این آگاهی را دارد که ماهیت چنین نوشته های بی مایه را از نقد تشخیص بدهد و بر فلاکت اندیشه و اعمال عقب مانده ی نویسنده انگشت بگذارد.

مصداقی با این نوشته ها نشان میدهد نه در گود سیاست بل در گود فرهنگ کیهان تهران و بازجویان حکومت قرار دارد و به شدت
دچار انجماد فکری ست. هنوز که هنوز است در چنبره ی دگماتیسم سازمان مجاهدین گیرکرده است.

او نه با تعصب وبینش دینی، ونه با غرض ورزی و دشمنی کور بجای نقد، مسئله ی خود را حل کرده ، و نه از سیاست و زندگی چیزی آموخته است.
جامعه ی عقب مانده و جهان سومی ما از این نوع قلمزنان که ادعای روشنفکری ونقادی میکنند فراوان دارد. ولی زمانه ناقوس پایان این «پدیده ها» را خیلی وقته به صدا درآورده است.«فحاشی و غرض ورزی و دشمنی و دگماتیسم و تعصب و تسویه حساب وترورشخصیت» درمیان روشنگران، امروربه نام «نقد» پدیده ی مرده ای ست که با هزارویک دونکیشوت هم زنده نمیشود.
اینکه سازمان مجاهدین خلق خمینی را رهبر خود انتخاب کرده بود - و لاجرم مصداقی جوان نیز، برهمه روشن است.این خمینی بود که سازمان مجاهدین را منافق نامید و نپذیرفت.توبه مصداقی هم جای خوددارد.