Skip to main content

آقای اقبال اقبالی ......موقعی

آقای اقبال اقبالی ......موقعی
lachin

آقای اقبال اقبالی ......موقعی که لشکر 110 اردبیل خرمشهر را آزاد کرد بیش از نیمی ازسربازان این لشکر جانشان رابه این مرز و بوم ( روحشان شاد) فدا کردند. همکلاس دوره دبیرستانی من که در رشته دارو سازی در دانشگاه تبریز تحصیل میکرد , بخاطر اینکه برادر بزرگش در این جنگ جانش را باخته بود , دانشگاه را ول کرده بود و داوطبانه رهسپار جبهه شد که او هم متاسفانه جانش را باخت..مادر این دوستها که از جوانی بیوه شده بود و به غیر از این دو فرزند کسی را دیگر نداشت تنها درامدش را از خیر خواهان یکی از مساجد واقع در (( خیابان زندان- تبریز )) تامین میکرد که متاسفانه بعد ها شنیدم ایشان هم از دنیا رفت..آقای اقبالی ... اگر امروز مشاهده میکنید که ایران ستیزی در بین عربها بیشتر شده است , ربطی به آ. س. ها, ی. آ. ها ......ندارد. فکر میکنم وقتش رسیده است که شما دوباره اشعار ( فردوسی شیرین سخن )

را بخوانید تا باز هم برایتان تداعی معانی شود.. یکی از بهترین ایام زندگی کاریم, همان یک سالی بود که در شهر ریاض و در دانشگاه عبدالعزیز کارمی کردم..و این افتخار را داشتم که یک هفته در صحرای عربستان , میهمان (( بدوی های چادر نشین )) بشوم و از نزدیک از فرهنگ این عرب های اصیل , مخصوصآ از اشعار عروضی آشنا بشوم ..