Skip to main content

کسروی چی کسی ست که در کل به

کسروی چی کسی ست که در کل به
Anonymous

کسروی چی کسی ست که در کل به عقاید او معتقداست.» به نظر من آقای ائلیار در اینجا یک تعریف روشن از برداشت خودش از "کسروی‌چی" بودن ارائه می‌دهد (کسی ست که در کل به عقاید او معتقداست)، که در جای خودش جدای از درستی و نادرستی اش می تواند راهگشا باشد. سؤال من این است که آیا می شود برای کسانی هم که با آثار کسروی گزینشی برخورد می کنند و هرکجا که به نفعشان باشد به او استناد می کنند و هرکجا که به نفعشان نباشد او را و عقایدش را لعن و نفرین می کنند، اسمی گذاشت؟ موضوع انشا از نظر من هم بسیار ساده است: هر وقت در جایی حرف نسلکشی ارامنه بدست ترکان جوان به میان می آید، کسانی که اصلا و ابدا پان ترکیست نیستند و هیـــــــــــــچ حساسیتی هم نسبت به ترکیه و عثمانی ندارند(!!!)، بسرعت مسئله "جنایات جیلوها" را مطرح می کنند، به این بهانه که «هر قتل و هر قتل عامی محکوم است. فرق نمی کند از طرف چه کسی باشد» ادامه:

در دنیای مدرن و معاصر تابحال کشتارهای بسیاری انجام گرفته اند، ولی دو حادثه بسیار برجسته شده اند. 1) کشتار یهودیان در آلمان نازی و 2) کشتار ارمنیان در حکومت ترکان جوان. اولی به عنوان نسل کشی سازمانیافته در همه جهان (بجز ایران و فلسطین و چند کشور عقبمانده دیگر) برسمیت شناخته شده اسد و دومی با سرعت بسیار در حال برسمیت شناخته شدن است. یوآخیم گاوگ رئیست جمهور آلمان هم برای اولین بار از این کشتار به عنوان نسلکشی یادکرد. چرا ماهیت این دو کشتار متفاوت از بقیه کشتارهاست؟ مسئله این است که در هر دو مورد یک دستگاه بوروکراسی جاافتاده بدنبال حل یک مسئله اتنیکی از طریق کشتاردرمانی بود. یعنی همان اندازه که هیتلر بدنبال "حل نهائی مسئله یهود" بود، ترکان جوان نیز بدنبال "حل نهائی مسئله ارامنه" بودند. ترکیه، یعنی "کشور ترکها" در حال تولد بود و در این کشور جدید جایی برای غیرترکها نبود. اگر می شد عربها را به عنوان امت مسلمان و کردها را به عنوان "ترک کوهی" بنوعی به این ترکیه جدید چسباند، ارمنی ها یک وصله ناچسب در ترکیب اتنیکی ترکیه بودند و باید محو می شدند. شعار ترکان جوان این بود: «هدف توران، رهبر قرآن» ارمنی نه این بود و نه آن! پس آنچه که این دو واقعه را از بقیه کشتارها متمایز و به همدیگر شبیه می کند، در این است که در هر دو مورد دستگاه دولتی بدنبال محو سازمانیافته یک قومیت ساکن در جغرافیای خودش بود. حالا ببینیم آیا در آنچه که "جنایات جیلوها" نامیده می شود هم می توان تشابهاتی با این دو مورد پیدا کرد؟ به نظر من نه! اولا جیلوها بازوی نظامی یک بوروکراسی دولتی نبودند و دوما هدف محو قومی ترکزبانان در آذربایجان غربی نبود. بله جنایت جنایت است و از هر طرف که انجام بگیرد، باید محکوم شود. ولی پیش کشید جنایتی با ابعاد محدود که بدست عده ای ماجراجوی دیوانه قدرت انجام شده، برای لوث کردن جنایتی بسیار بزرگ که بدست ماشین نظامی یک دولت مستقر و برای امحاء یک و نیم (یا در مورد یهودیان شش) میلیون انسان و پاکسازی نژادی صورت گرفته است، فقط در راستای این است که به خواننده بفهماند: «این ارمنیها بیخود اینقدر زاری و لابه می کنند. خود آنها هم کشتار کرده اند. می ماند مسئله تعداد کشته شدگان، که البته بر هر کسی واضح و مبرهن است که مسئله تعداد نیست!
بله دوستان! مسئله بسیار ساده است! هروقت مطرح شدن یک جنایت به مزاقت خوش نیامد، مقاله ای بنویس و ثابت که که قربانیان خودشان جنایتکار بوده اند! اینکار از نظر من یک جنایت است