Skip to main content

از همان آغاز دو برخورد با این

از همان آغاز دو برخورد با این
Anonymous

از همان آغاز دو برخورد با این جریان اصلاح طلبی وجود داشت و دارد: برخورد اول خواستارحمایت استراتژیک از اصلاح طلبان ست و برخورد دوم تائید تاکتیکی از آنها را در نظر دارد. حامیان استراتژیک اساسا پیروزی اصلاحات را درجمهوری اسلامی امکانپذیر میدانند ازین رو رهبری مبارزه با تعصبات وخرافات رژیم را به دست آنها می سپارند. این چنین حامیانی امروزه انتظار معجزه از امامزاده روحانی دارند و درین راه ناچار باید به پیروی از اندرزهای خاتمی راه انفعال درپیش گیرند. گروه دیگر که از اصلاح طلبان بطور تاکتیکی حمایت میکنند امیدی به انجام هیچگونه اصلاحات درچارچوب رژیم جمهوری اسلامی را ندارند ولی بقدرت رسیدن اصلاح طلبان توسط رای مردم را باعث وسیع تر شدن شکاف درحاکمیت میدانند و شروعی برای پایان رژیم می شمارند. با پذیرش این نظر، از فردای تشکیل حکومت روحانی باید از مردم خواسته میشد که بهرصورتی که شده مطالبات خودشان را

پیگیری کنند و اجرای قول هائی را که روحانی در طول انتخابات داده از او بخواهند. این میان روحانی یا به خواسته های دمکراتیک مردم عمل میکند که درنهایت به الغاء ولایت فقیه می انجامد و یا درمقابل خواسته های مردم میایستد که در اینصورت چاره‌ای جز مناقشه با مردم نخواهد داشت که این، راه را برای جدال نهائی باز خواهد کرد. با ابن برخورد درست تاکتیکی است که بدون انحراف ازهدف اصلی مبارزه یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی، بقدرت رسیدن روحانی آغازی برای پایان جمهوری اسلامی بشمار میآید.
راهی که سکولار دمکرات ها درین ماجرا پیش گرفته اند حکایت یک بام و دو هوا را دارد. از یکسو برداشت آنها از دمکراسی آنچنان ولنگ و باز است که حتی سلطنت طلب ها را هم شامل میشود و این بمعنای انکار ضمنی جمهوریت خواهی جنبش است و ازسوی دیگر با برداشتی تنگ نظرانه از دمکراسی، وحدت جنبش سبز را زیر سئوال می برد چراکه میکوشد ماهیت دینی جنبش سبز را از آن بزداید. همین تاکید آنها برسکولاریسم باعث تفرقه درصفوف جنبش سبز میشود که شامل بسیاری از اصلاح طلبان اسلامی نیز هست. ظاهرا سکولار دمکرات ها درک درستی از رابطه میان سکولاریسم و دمکراسی ندارند و درک آنها از دمکراسی محدود به حق رای همگانی و حکومت اکثریت ست. حال آنکه دمکراسی امروزه چیزی جز برقراری حقوق شهروندی نیست که دراعلامیه جهانی حقوق بشر آمده ست. ازین رو پذیرش سکولاریسم لازمۀ دمکراسی است وعدم پذیرش آن، تفوق این یا آن دین و مذهب برسایرین را ایجابب میکند که راه را برجدال میان مذاهب یک کشورمیگشاید. برعکس سکولاریسم با پذیرش همه عقاید وافکار یک جامعه شامل تمامی ادیان و مذاهب راه را برتعامل میان آنها میگشاید. ازین رو میتوان سکولار بود ولی دمکرات نبود ولی نمیتوان ادعای دمکرات بودن داشت ولی سکولار نبود.