Skip to main content

1

1
Anonymous

اما، علت نوشتن آن « بیت » مشکل آفرین:
در برخی نوشته‌های خانم هایده ترابی ، دو ویژگی به نظرم برجسته‌ می‌آید : ۱ - زبان «هَل مَن مبارز طلب » ، عصبی و پرخاشگر ۲- بی مهری نسبت به ایران (‌بی مهری، خوش‌بینانه ترین تعبیری است که می‌توان در این مورد بر گزید .)
در اینکه برداشت من از نوشته‌های ایشان به صواب است ، هیچ اصراری ندارم. آنچه که گفتم ، استنباط من از آن ها است.
با یک چنین تلقی از خانم ترابی و مرور کلام منظوم آقای سعید یوسف (که به گونه‌ای مهر آمیز ، از وطن و باشنگانش می‌گفت )وقتی نام ایشان[ خانم ترابی] را ( در مقام ناشر) در پای آن نوشته دیدم، در آنی ، از ذهنم گذشت که نکند دریافت من از « میهن ستیزی » خانم ترابی ، یک‌سره به خطا بوده است؟ از این رو ، آن تک بیت ناقابل را نوشتم، تا ، هم انتقاد از خودم را ، با ایشان در میان گذاشته باشم و هم ...

سعدی در گلستان ، از منجمی می‌گوید که در دور دست‌های آسمان ها، ستارگان را رَصَدمی کرد و زیر کنترل داشت، اما از آنچه که در خانه‌اش می گذشت بی‌خبر بود .حالا حکایت آقای ایل یار است.
دوست عزیز ما،اگر نگاهی با فاصله و انتقادی به کامنت های بیشمار خود می انداخت، یقین می‌کرد که بسیاری از آن‌ها ، ربطی به موضوع مورد گفت و گو ندارد.
مورد دیگر: نخستین کامنتی که در پای « کلام منظوم ِ » آقای سعید یوسف آمده است، فایلی ویدئویی، در مورد سخنرانی آقای مناف زاده است ( که گرچه سخنانی در مورد هویت ملی ایرانیان است،اما ) ربط مستقیمی با کلام ِ منظوم ِآقای سعید یوسف ندارد. معذالک ، آقای ایل یار هیچ اعتراضی به آن نمی‌کند. اما، منازعه ی از سر ِ سوء تفاهم ِ بین خانم هایده ترابی و من ، حس مشترک قبیله‌ای و « ایل یاری»، ایشان را بر می انگیزد و جنابشان را به موضع گیری علیه من وا می‌دارد.
گله ای نیست.ایشان ( بی گفت و گو ) حق نقد دیگری را دارد، دیگری هم ( که من باشم) اگر بتواند، از خود دفاع می کند.
دوست عزیزی ( آقای سیاوش) این احتمال را دور ندیدند که ( به علت غیبت علائم آوایی )«گُزیدن»، «گَزیدن» خواند شود . به دوست عزیزم عرض می‌کنم : با توجه به مصراع مورد نظر :« مهر وطن گزیدن بی پرده اش خوشست» ، این احتمال منتفی است.
« وطن » ممکن است « گَزیده» شود، اما « مهر وطن » ( حتی با عنایت به عنصر «حس آمیزی» در شعر ) نمی‌تواند گَزیده شود.
اما، علت نوشتن آن « بیت » مشکل آفرین:
در برخی نوشته‌های خانم هایده ترابی ، دو ویژگی به نظرم برجسته‌ می‌آید : ۱ - زبان «هَل مَن مبارز طلب » ، عصبی و پرخاشگر ۲- بی مهری نسبت به ایران (‌بی مهری، خوش‌بینانه ترین تعبیری است که می‌توان در این مورد بر گزید .)
در اینکه برداشت من از نوشته‌های ایشان به صواب است ، هیچ اصراری ندارم. آنچه که گفتم ، استنباط من از آن ها است.
با یک چنین تلقی از خانم ترابی و مرور کلام منظوم آقای سعید یوسف (که به گونه‌ای مهر آمیز ، از وطن و باشنگانش می‌گفت )وقتی نام ایشان[ خانم ترابی] را ( در مقام ناشر) در پای آن نوشته دیدم، در آنی ، از ذهنم گذشت که نکند دریافت من از « میهن ستیزی » خانم ترابی ، یک‌سره به خطا بوده است؟ از این رو ، آن تک بیت ناقابل را نوشتم، تا ، هم انتقاد از خودم را ، با ایشان در میان گذاشته باشم و هم توجهم را ، به کلام منظوم آقای سعید یوسف نشان داده باشم.
امیدوارم با این توضیح، سوء تفاهم ها بر طرف شده باشد.
در خاتمه ، علاقمندم ، موردی را با خانم ترابی در میان بگذارم:
بسیاری، از سال‌های دور ، از نام مستعار استفاده کرده‌اند. از ملک الشعرا بهار ، تا صادق هدایت ،تا برخی نویسندگان مجله فردوسی سال‌های پنجاه شمسی ( نام مستعار «الروباه» که با خسروشاهانی نزاع قلمی داشت، هنوز در خاطرم هست ) تا نویسنده‌ای به نام مستعار « م. سخن» ( در گویا نیوز) تا همین جناب « ایل یار » خودمان.
می پرسم، چگونه است که بهره بردن ِ( به هر دلیل ِ) آقای ایل یار، از اسم مستعار ، هیچ اعتراضی را در شما بر نمی انگیزد ( که سهل است ، حتی « سپاسگزاری» شما ، از « برخوردمنطقی و منصفانه » ایشان را موجب می‌شود ) اما در مورد من به « شلیک » زنجیره ای از واژگان توهین آمیز منجر می شود