Skip to main content

کسانی که با رسانه ها سروکار

کسانی که با رسانه ها سروکار
آ. ائلیار

به «حق انتخاب» دیگران اخترام بگذاریم:

کسانی که با رسانه ها سروکار دارند میدانند، روزانه مطالب زیادی درمورد مسئله ملی درایران دریافت میکنند. اینها را درکل به چند دسته می توان نقسیم کرد:
1- مطالبی جهت ایجاد تضاد بین مدافعان رفع تبعیض و تأمین حقوق
2- نوشته هایی با دید مقامات امنیتی حکومت اسلامی
3- مقالاتی با دید ساواک شاه
4- نوشته هایی با دید «گروه ناسیونالیستهای فارسی»
5- مقالاتی با دید نقد تبعیض موجود درجامعه درعرصه ی ملیتها.
--------
درکل مقالات را می توان به دو دسته ی «له یکسان سازی و تبعیض - و نقد تبعیض» تقسیم کرد.
بخشی از آنها که له تبعیض اند با اسامی «ترکی» ، جهت نشان دادن اینکه «آذربایجانیها خودشان موافق سیاست یکسان سازی اند»ارسال میشود و معمولا دیدگاه ساواما-ساواک را بیان میکنند.
اینان از نظر اندیشه چیزی ندارند که بیان کنند.

چون پنجاه و چند سال اندیشه حکومت شاه و سی و چندسال نیز افکار حکومت اسلامی بیان شده و تبلیغ شده است. نه تنها تبلیغ شده بل با شکنجه و زندان و کشتارنیزپیاده شده. اما نتیجه ی این تلاشهای فاشیستی چه بوده؟ خیزش 57 و بعد خیزش جنبش رفع تبعیض ملیتها. ولی چرا اینان از جنایتهای خود درس نمیگیرند؟ شاید علت آن باشد که جریان تبعیض گران دچار «خیال و اسطوره» است. گویا حق باکسانی ست که گویند «ذهن اسطوره ای و خیالاتی و ابتدایی از تجربه هیچ نمی آموزد».

-فرهنگ چیزی زورگی نیست. که به یکی بچپانی. آزادی درفرهنگ اصل اول است. آزادی را برقرار کنید بگذارید آذربایجان خودش فردوسی یا غیرفردوسی را انتخاب کند. لشگرکشی غلط است. بالشگرشاه فردوسی نصب کردید-بالشکر حکومت اسلامی هم همینطور. پس کی میخواهید «انتخاب خود مردم» را رعایت کنید. بگذارید مردم خودشان انتخاب کنند شاید دوست دارند شاهنامه را هرشب زیر بالش خود بگذارند تا خوابشان ببرد. یا اصلا چشم دیدنش را ندارند.

اینکه درگذشته چنین و چنان بوده یا نبوده باد هواست.
گیرم همه ی آذربایجان درگذشته فردوسی تشریف داشتند- مهم نیست-مهم این است که اکنون میخواهند از کودکستان تا دکترا به زبان ترکی خود تحصیل و کارکنند.
و دوست دارند وقتی بعد از کار خسته و کوفته راهی خانه یشان میشوند شاعر خود را در میدان خیابان ببینند.و سخنی از او را زمزمه کنند. یا جوانانش کنار پیکره ی شاعران خود غزل سرایی و عشق ورزی کنند.

چه کسی به «گروه راسیستهای فارسی»- توجه کنید گروه گفتم و به همه تعمیم ندادم- حق داده که فرهنگ خود را به خلقهای دیگر تحمیل کند؟

تقاضای عاجزانه ی مقلدان «هایدگر و نیچه و مانندهایشان ، و به اصطلاح پست مدرنیسم» که پدر معنوی و فلسفی «نازیسم»اند ، در میان «ادیبانتان»، از حکومت اسلامی ایران، برای نصب مجسمه ی فردوسی ، فراموش نشده است.
نمیدانم نام این «تقاضای خجالت آور» را چه بگذارم که دست به دامن چنان رژیمی شد.
شاید بخاطر آن بود که ماهیتها، منهای زرق و برقها ، یکی ست. و نهایت درجه سرشکستگی آور .

آیا بهتر و پیشرفته نیست که کمی از خود «تمدن و مدرنیت» نشان دهید و به «انتخاب» دیگران احترام بگذارید؟
شماها که داعیه ی «حقوق بشری کوروش» را دارید-چرا حق انتخاب دیگران را نقض میکنید؟
لوحه ها ازآن شماباد-به انتخاب دیگران تمکین کنید.

از فرهنگ سخن میگویید؟ فرهنگ تو همین «حفظ نام»-ات است که جرئت حفاظت اش را نداری و آنرا با نام ترکی جایگزین میکنی! فرهنگ تو همین است که آخوند با ادبیاتش- و فرهنگستان آخوندی با واژه سازیهای صدتا یک غازش - به لجن کشیده است.
نگون بختان برو ید در اندیشه رهایی فرهنگ خود از «راسیسم و آخوندیسم» باشید و به اصل دموکراتیک «انتخاب کردن» گردن نهید.