Skip to main content

با سلامی شبانه به جناب احمدی

با سلامی شبانه به جناب احمدی
Anonymous

با سلامی شبانه به جناب احمدی زاده،
پس از خواندن قصه، خواننده پرسشهایی از خود ویا از از این داستان دارد. خواننده میپرسد چرا باید راهی برای گذر کشتی باز شود؟ کشتی میتواند خود بخود روی آب حرکت کند.
در داستان آمده که، کشتی آرام آرام در راه تازه باز شده شروع بحرکت کرد. کمی از مسیر را طی کرده بودند که بناگاه، یکی از گوسفندها از توی کشتی بیرون پرید. پرسش: گوسفند روی آب ویا روی خشگی پرید؟ چون بعد این گفته میشود که مردی چاقو بدست میخواهد سر بچه اش را ببرد. خوب، برای خواننده روشن نیست، آنها در کجا قرار دارند!
اگر این پرسونژها از چنین ویژه گیهایی برخوردار هستند که آسان روی آب راه بروند، ساختن کشتی ضروریتی نداشت و تنها وقت را هدر داده اند.
زبان داستان یکدست و منسجم نیست. در جایی گفته میشود:
- ... لحاف تشک آقا را که از ادرار شبانه اش خیس شده، میشوید.

در اینجا « ادرار شبانه اش » ویژگی جملات کتاب بیولوژی یا گفتار پزشگ کودکان را دارد. کسی که به پسرش دیوس یا لامذهب بگوید ومیخواهد پسرش را سرببرد، جمله « ادرار شبانه » بهش نمخورد.
اما گفتن فحشی چون « دیوس » نیز برای بچه نامناسب است.
در میانه داستان، بدون هیچگونه پیشدرآمدی یا روشن کردن رابطه آن با داستان، گفته میشود:
ـ پیرمردی مظلوم با چهره نورانی از پشت سرشان میآمد و بدون آنکه آنها متوجه شوند به حرف هایشان گوش میداد. پیرمردی که میخواست پسرش را سر ببرد، وقتی اینکار او را دید، برگشت و سیلی محکمی توی گوشش نواخت.
پرسشی که برای من در پایان داستان مطرح میشود اینستکه آیا این داستان برای کودکان بود و یا برای بزرگسالان؟
تندرست باشید