Skip to main content

سیاست رژیم در رابطه با

سیاست رژیم در رابطه با
آ. ائلیار

سیاست رژیم در رابطه با ناسیونالیستهای فارسی و ملیتی:
1- رژیم سیاست به جان هم اندازی ناسیونالیسم فارسی و ملیتی را پیگیری میکند.
2- برای کنترول هر دو- سیاست «چماق و هویج» را پیشه کرده است.
3- بر اینکه ناسیونالیسم فارسی را چماق کوب کند و از سوی دیگر آنرا تحت کنترول و پرورش و امتیازات خود دربیاورد «کارشناسان و تبلیغات دولتی» را علیه ( و له آن، تاجایی که در چاچوب حکومتی جای بگیرد و پایش را از گلمیم خکومت دراز نکند) به کار انداخته است.
4- ناسیونالیسم ملیتی را هم دقیقا در جهت چماق کوب کردن و به چهارچوب خود راندن و تخت کنترول درآوردنش دنبال میکند.
(نمونه: جریان "ملیتی-حکومتی" دکتر صدیق دوزگون-در عرصه فرهنگی)
5- میکوشد از به جان هم انداختن آنها-در میادین ورزشی، در رسانه ها، زندانها و... نهایت استفاده را ببرد.

6- ناسیونالیسم فارسی این هوشیاری را ندارد و در کیفتش نیست که از به جان ملیتها افتادن خودداری کند.

7- اما ناسیونالیسم ملیتی به عنوان یک واکنش سیاسی در مقابل «حکومت و ناسیونالیسم فارسی» اصولا باید این هوشیاری را داشته باشد که از نقشه ی حکومت سردربیاورد. و بداند در برابرسیاست به جان هم اندازی، چه سیاستی را پیش بگیرد.
8- و چگونه با حکومت فاشیستی و ناسیونالیستهای فارسی برخورد کند.
9- کار حکومت برگرداندن لبه ی شمشیر به سوی خود فارس و ترک و کرد و عرب است. تا ضربات همدیگر را تحویل بگیرند.
10- و در فرصت مناسب هردو را با چماق خود له کند.

11- حکومت میخواهد همه را در خود حل یا نابود کند. از این رو نخست دوست دارد همه را به جان هم بیاندازد.
12- سیاست درست اپوزیسیون رژیم می تواند این باشد که ضمن حفظ حق نقد همدیگر، به تله حکومت نیافتند و چماق غیر مستقیم او علیه هم نشوند. برعکس نیرو را ضد خود حکومت که عامل اصلی ست صرف کنند.

13- آذربایجان نه تنها ایران است بلکه قلب آن نیز هست. و باید بکوشد مغز آن نیز بشود. آذربایجان میتواند موتور بحرکت درآوردن تمام ایران علیه حکومت باشد. با هزارسال تجربه و شرکت در حکومت داری برایران چرا نتواند موتور حرکت ایران برای فدرالیسم و دموکراسی باشد؟ آنان که شعار آذربایجان ایران نیست میدهند خود را در کوزه زندانی کرده اند و شجاعت فکری خود را از دست داده اند.
رهایی ناسیونالیسم فارسی و ملیتی از ذهنیت عقب مانده راه « دموکراسی و فدرالیسم» است. اگر روزی هم مردم تشخیص بدهند که
دوست دارند تنها زندگی کنند وقتی میسر است که تجربه ی فدرالیسم را دردست داشته باشند. همان طور که شمال تجربه ی فدرالیسم سیستم خود را داشت.
14- بدون این تجربه ها فکر جدایی دنبال نخود سیاه رفتن است. که از سوی حکومت هم به عنوان سنگ بزرگ تبلیغ و تئوریزه میشود. جهت انحراف در مبارزه ی همبستگی آفرین.
15- «پدیده ی ناصر پورپیرار» در تضاد حکومت با بقایای سلطنت رشد کرده و یک فنومن حکومتی ست و سودی هم به ملیتها ندارد .جز بارآوردن ساده اندیشی و ساده نگری در علم تاریخ . و قلب ماهیت علمی.
16- سیاست نقد اپوزیسیون - مبارزه بارژیم ؛ آن سیاست درستی ست که می تواند به سود رفع تبعیض تمام شود.
17- سیاست جدایی آن چیزی ست که درخدمت حکومت است و رژیم بخوبی از آن سود می جوید. با تندترکردن اتش افراط گرایی و به جان هم اندازی و اتلاف انرژی.