Skip to main content

جناب تبریزی گرانقدر سلام؛

جناب تبریزی گرانقدر سلام؛
بهنام چنگائی

جناب تبریزی گرانقدر سلام؛
اگرچه شما می دانید که من یک کمونیست هستم؛ اما در برابر پرسش روشن شما، ناگزیرم دوباره بر آن وابستگی اخلاقی آرمانی، همچنین به نگاه سیاسی طبقاتی و ناگزیر باورهای انسانی اجتماعی خودم بدون هیچ گزافه خواهی و یا چشمداشتی انگشت سرراست بگذارم.

شما پرسیده اید که فعل" باشیم " متوجه چه کسانی ست!؟ من تنها می توانم بگویم که این من نیستم که آن "باشیم" های متعهدانه و نوعدوستانه را به میل سرسپردگی های فرهنگی، سلیقه ای و مرامی، و وابستگی های ناسیونالیستی خونی خود و یا به خاطر مصلحت اندیشی های حقیر عقاید فردی و ایدئولوژیک اش برمی گزیند و هموندی ها را برای گزینش های گروهی و فرقه ای و..خود سبک سنگین می کند؛ نه چنین نیست. بلکه این همه ی شنونده های پیام همدردی من هستند که خود ترجیح خواهند داد مرزهای تنگ ملی را کنار نهند و در میان و میدان کلان فراملی و انسانی، منافع هستی خویش را

جدا از دیگران دور و نزدیک ملی و زبانی و عقیدتی و جنسیتی و... هرگز و هیچگاه نبیینند.

هدف من جز این نیست که بگویم رنگینی هستی، وجودِ خودِ تک تک ماست. از مایِ زهرا کاظمی ها و فریناز خسروانی های دیروز گرفته، تا همین زنان مبارز بزرگوار امروزی زیر تیغ زور و استبداد رژیم شیعی ولائی! که بازستاندن حقوق مسلم و ربوده شده ی نسرین ستوده ها و نرگس محمدی ها نه آغازها و نه پایان های آنهاست که اینک سرگرم آن هستیم می تواند باشد؛ چراکه تا روزیکه استبداد مذهبی ـ ایدئولوژیک و ساختار بهره کشی سرمایه سالار همچنان پابرجاست؛ مبارزه ما با هرگونه خودکامگی هائی زنگین نیز هم وجود واقعی و عینی خواهد داشت. شایسته است که با همه ی توان مان بی هیچ اگر و مگری فریاد دادرسی سرکنیم؛ و فریاد دادخواهی های ستمدیگانی باشیم که بی گمان منافع کنونی و آتی هریک از ما و آنها به نام انسان جدا از هم نبوده و نیست و سرنوشت فردای نان و آزادی ما و آنها در آن فرجام ها و این خواهی های فراملی و مذهبی دیروزی و امروزی ما نهفته است. و جای گمان ندارد که پایه های سهم و حق زندگی ما را، این همدردی ها و همبستگی های سراسری بیش از پیش استوارتر و محکم تر می سازند.

من شخصا با مواضع اصلاح طلبی های دینی مذهبی این و یا آن افراد در بند و همچنین همین خانم نرگس محمدی مرزبندی برجسته و کاملا روشنی دارم؛ اما با همه ی وجود از مظلومیت او و آرمان های فراوان انسانی اش بی کم و کاست قدردانی و پشتیبانی می کنم و ای بسا که لازم است حتی سرکوب عقیدتی او زیر ضرب چماق زور رژیم را بدون هرگونه مصلحت گرائی به شدت محکوم کنم و می کنم و خواهم کرد. بگدریم!

پس باید به خاطر خود و آنها و نوع انسان و در همه گاه زمان و مکان خودکامگی را به مبارزه ی جمعی کشاند و برای نابودی اش با هم بپاخاست و بی برو برگرد کار مشترک کرد، و بایسته و سزاوار است که همینک و در این تنگنای بی کسی آنان، فریاد بلند دادرسی همه ی آنها و هزارها انسان اسیر و بی پناه شد و باشیم.

این همدرد شدن، یا همبستگی اجتماعی و یا هموندی بزرگ، همان "باشیم" مورد پرسش شما می باشد که من آنرا اصلی زیبا و پایه ای و لازم و حیاتی برای همه اعصار می دانم که مسلما تنها می تواند متاثر از انتخابی آزادانه و آگاهانه در این همگامی ها و همراهی ها کلان باشد؛ که البته امروز این پشتیبانی مورد نیاز جدی نسرین ها و نرگس هاست؛ و بی برو برگرد و اجتنابناپذیرِ الزام هستی فردای ما و دیگران خواهد شد.
صمیمانه از پانویستان سپاسگزاری می کنم. تندرست باشید