سلام دوباره جناب تبریزی؛
شما همه آنچه را که در این میدان دادخواهی جهت احقاق حقوق نوع انسان لازم است یادآور شده اید و همچنین دوباره دست به ریشه ها و گره های کار پراکندگی های اپوزیسیون یکسویه نگر برده اید، و یکبار دیگر به روشنی گفتید که این شیوه ی ناگوار و مردمی ستیز نمی تواند سرانجام مفید و پیش برنده ای برای ملتی از ملت های تبعیض زده ی ما داشته باشد. و همین کافی ست.
خود شما هم می بینید که نگاه من و مواضع ام نیز در مقاله ی بالا آشکارا متوجه هیچیک از طیف تندروها، ناسیونالیست ها و نقطه ی متقابل آنها شونیست ها نیست و هرگز هم نمی تواند باشد. پس: خواستِ همکاری ها، چگونگی کارهای مشترک و ابراز خوشبینانه ی سمتگیری های فراملی و امکان گسترده ی پشتیبانی های مورد مطلوبِ اکنون و آتی، که لازمه ی فضای سرد و شکننده ی کنونی ست، خواه ناخواه کاری ست شگرف و البته بیرون از توان و اراده ی من و شماست؛
جناب تبریزی ما در این بزنگاه، تنها پرچم خود را با نام انسان بالا برده ایم و با صمیمیت تمام همصدائی ها و همراهی ها سراسری و اجتماعی و طبقاتی را بی هرگونه برتدی جوئی، تبعیض و نابرابری جار می زنیم. آیا بیشتر از این کاری می شود کرد؟
اما سبک کار من بیشتر از همیشه ی گذشته تمایل جدی دارد که در فرهنگ گفت و شنود، بیشترین نرمش دیالوگ سیاسی را پیشه ی خود کند تا بیش از این مایه ی تفریقِ جمع نشود. اما این بدان معنی و مفهوم گل و گشاد بی پرنسیپی هیچگاه نیست که اصولیت های ریشه ای و پایه ای را ندید گرفته و یا قیچی کند.