Skip to main content

فرج سرکوهی

فرج سرکوهی
کیانوش توکلی

فرج سرکوهی
در دو راهه استبداد شاهی یا جمهوری اسلامی، شاپور بختیار از همراهی با اکثریت تن زد و راه سومی پیشنهاد کرد. او از شجاعت فکری و سیاسی برخوردار بود که در میان سیاستمداران ایران “پدیده ای نادر” است.
آنان که می بایست و می توانستند از او حمایت نکردند. اما شاپور بختیار، با انتخاب خود در گره گاهی مهم به سرمشقی از شجاعت فکرى و سیاسی، به مظهری از فضیلت تنهایی و انزوا بر بستر ایستادگى در برابر امواج پر قدرت و به نمادی از پیروزی عقل نقاد بر شوق و رویا و ضرورت خردورزى و نقد در قله شور بدل شد.

انقلاب دو قطب از جامعه ایرانی، زحمتکشان، حاشیه نشینان شهری و لایه های فقیر و کم درآمد را از سویی و طبقه متوسط شهری را از دیگر سو گره زد.
قطب اول از منظر دینی و فرهنگی با روحانیت شیعه پیوند داشت و همراه با گرایش های چپ به شعارهای پوپولیستی آیت الله خمینی چون “عدل علی” و مبارزه با “آمریکا و مستکبرین” دل بسته بود.
لایه های مهمی از قطب دوم، که به حدی از مدرنیته و دموکراسی تمایل داشتند، نماینده سیاسی مستقلی نداشتند و از جمله به این دلیل که استبداد شاه همه نهادهای سیاسی و اجتماعی، جز روحانیت را سرکوب کرده بود.
بخیتار به امید حمایت قطب دوم، لایه هایی از طبقه متوسط شهری، روشنفکران، گرایش ها و احزاب آزادى خواه غیرمذهبى ملی، لیبرال و چپ، نخست وزیر شد.
بختیار با این چشم انداز “زمان می خرید” که این قطب از دوران نخست وزیری او بهره گیرد و بلوکى مستقل از دموکراسى خواهان غیرمذهبى و مخالفان استبداد شاهنشاهى و دینی تشکیل دهد.
اگر این قطب نخست وزیری بختیار را چون پیروزی خود ارزیابی و از او حمایت می کرد، اگر این قطب در آن مقطع از قطب دیگر جامعه، که به رهبری آیت الله خمینی خواهان استقرار جمهوری اسلامی بود، فاصله می گرفت و با تشکیل ائتلافی سیاسی و ارائه قانون اساسى دموکراتیک در برابر روحانیت و حکومت اسلامی می ایستاد، چه می شد؟
محتوای واحد می تواند در شکل های متفاوت ظاهر شود. آنچه به واقع رخ داد، ماندگاری بختیار را بر کرسی نخست وزیری ناممکن کرد، اما و حتی در این حالت، حضور بلوک سیاسی هواداران دموکراسی و بختیار می توانست بر شکل و محتوای جمهوری اسلامی اثر نهاده و دستکم حذف دستاوردهای انقلاب در عرصه آزادی های سیاسی در کمتر از یک سال و نیم، بدان آسانی نبود که در غیبت این بلوک رخ داد.