Skip to main content

اسطوره‌ها به بعضی پرسش‌های

اسطوره‌ها به بعضی پرسش‌های
Anonymous

اسطوره‌ها به بعضی پرسش‌های اساسیِ انسان‌ها دربارۀ جهان و جامعه‌ها پاسخ‌های مجازی می‌دهند و شاید از همین رو بسیار جان سخت و دیرپا هستند. یکی از آن پرسش‌ها، پرسشی است که یک جامعه دربارۀ پیدایش خود و روابطش با جامعه‌های دیگر مطرح می‌کند. اسطوره‌ها معمولاً در زمانی بسیار دور و نامعلوم و در بیرون از زمان تاریخی روی می‌دهند. از این نظر، اسطوره‌های مدرن با اسطوره‌های کهن تفاوتی ندارند. فرق اساسی آن‌ها را با اسطوره‌های کهن در شیوۀ گزارش و به عبارتی در زبان داستانی آن‌ها باید جست که معمولاً ظاهری منطقی و ساختاری شبه-علمی دارد. یکی از این اسطوره‌ها، اسطورۀ نژاد آریایی است که هفتۀ پیش نکاتی را دربارۀ آن مطرح کردم. این اسطوره، در اصل، محصول فرضیۀ زبان «هند-و-اروپایی نخستین» و به عبارتی، فرضیۀ وجود «زبانِ مادر» در یک زمان دور و نامعلوم است که گویا زبان‌های موسوم به هند-و-اروپایی از آن زاده شده‌اند.

. این فرضیه بیش از دو قرن است که ذهن‌های کنجکاو را به خود مشغول کرده است.
فرضیۀ » زبان مادر» را در آغاز بر پایۀ مجموعه‌ای از ‌واژه‌های مشترک در آن زبان‌ها مطرح کردند. اما چنان‌که آنتوان مه یه، زبان‌شناس بزرگ فرانسوی، در اول قرن گذشته گفته است، واژه‌های مشترک در زبان‌های گوناگون بیشتر نتیجۀ نفوذ تمدن‌ها در یکدیگر است نه خویشاوندی آن زبان‌ها. ما زمانی می‌توانیم از خویشاوندی دو یا چند زبان سخن بگوییم که آن‌ها از نظر ساختاری یعنی از نظر نحوی و تکواژشناسی همانندی‌های گسترده و اساسی با هم داشته باشند. از همین رو، در فاصلۀ میان دو جنگ جهانی، زبان‌شناسان تا حدودی از دیرین‌شناسی زبانی دست کشیدند. شمار واژه‌های مشترک در کل زبان‌های هند-و-اروپایی چندان چشمگیر نیست. زبان‌شناسان تاکنون نتوانسته‌اند بیش از دوهزار بُن‌واژۀ مشترک را در همۀ این زبان‌ها بازسازی کنند.
جیمز مالُری و داگلاس آدامز، دو «هند-و-اروپایی‌شناس» معاصر، بُن‌واژه‌های مشترک در دوازده خانوادۀ زبان‌های هند-و-اروپایی را بازسازی کرده‌ و فهرستی در برگیرندۀ 1474 بُن‌واژه فراهم آورده‌اند. بُن‌واژه‌های مشترک در دوازده خانواده بیش از چهارده یا پانزده بُن‌واژه نیست. یعنی یک در صد کل بُن‌واژه‌های بازسازی شده. یازده خانواده دارای 23 بُن‌واژۀ مشترک یعنی 2 در صد؛ ده خانواده دارای 52 بُن‌واژۀ مشترک یعنی 4 در صد کل بُن‌واژه‌ها هستند. سه چهارم بُن‌واژه‌های مشترکِ بازسازی شده مربوط به کم‌تر از شش خانوادۀ زبان‌های هند-و-اروپایی هستند. نیمی از آن‌ها را تنها در چهار خانواده می‌بینیم و یک چهارم آن‌ها مربوط به سه خانواده از این زبان‌ها هستند. از همین رو، بسیاری از «هند-و-اروپایی‌شناسان» جدی از فرضیۀ «زبان مادر» دست کشیده‌اند و اکنون نه از خویشاوندی همۀ این زبان‌ها بلکه از شبکۀ روابط زبانی در گذشته و اکنون سخن می‌گویند.
ژان پُل دُمول، باستان‌شناس و مورخ بزرگ فرانسوی که میراث عظیم پژوهش‌های هند-و-اروپایی‌شناسان را از آغاز تاکنون بررسی کرده، می‌نویسد: چگونه ممکن است که نخستین سخنگویان هند-و-اروپایی، کره را می‌شناختند، اما شیر را نمی‌شناختند. برف و پا را می‌شناختند، اما باران و دست را نمی‌شناختند. او برای نشان دادن نااستواری فرضیۀ «زبانِ مادر» و بی‌اعتباری وجود «کانون اصلی هند-و-اروپاییان»، مثال جالبی می‌زند. می‌گوید: می‌دانیم که قهوه از عربستان به جاهای دیگر دنیا رفته است. در نتیجه، واژۀ قهوه با خود قهوه وارد جامعه‌ها و زبان‌های دیگر شده است. اما سیب‌زمینی را، که آن نیز مانند قهوه محصولی وارداتی است، در هر کشوری بسته به شیوۀ رسیدنش به آن کشور نام‌گذاری کرده‌اند.
هند و اروپایی‌شناسانی مانند آنجلا مَرکانتونیو معتقدند که «دیرین‌شناسیِ زبانی» در کوشش‌های خود برای بازسازی «زبانِ مادر» به شکست انجامیده است. تناقض‌ها یکی دو تا نیست. برای مثال، بُن‌واژۀ مشترک برای سگ، نه در زبان‌های اسلاو وجود دارد، نه در زبان هیتی و نه در زبان آلبانیایی. بُن‌واژۀ مشترک هند-و-اروپایی برای گاو را در زبان‌های سومری و چینی و یاکوتی و مصری باستان نیز یافته‌اند. یا بُن‌واژۀ هند-و-اروپایی برای اسب شبیه واژه‌ای است که در زبان‌های کره‌ای، ژاپنی، تونگوز، مغولی و تامیلی برای نامیدن این حیوان به کار می‌رود. باری، بسیاری از زبان‌شناسان از فرضیۀ «زبانِ مادر» دست کشیده‌اند و معتقدند که دانش زبان‌شناسی باید به مسائل جدی‌تری بپردازد.
زبان‌شناسان خانوادۀ بزرگ زبان‌های هند-و-اروپایی را دربرگیرندۀ هزار زبان می‌دانند و کل آن‌ها را به چهارده خانوادۀ فرعی تقسیم کرده‌اند. فرضیۀ خویشاوندی این زبان‌ها که سه قرن پیش مطرح شد، تنها زبان‌شناسان را به خود مشغول نکرد، بلکه رهنمون بسیاری از پژوهش‌‌ها در رشته‌های گوناگون علوم انسانی و حتی علوم طبیعی شد.