Skip to main content

.من هم سر زمین آزربایجانم را

.من هم سر زمین آزربایجانم را
lachin

.من هم سر زمین آزربایجانم را دوست دارم چون مزرعه های سر سبز دشت مغان و قارا داغ و مراتع مراغه و اردبیل را دوست دارم. من آزربایجانم را دوست دارم چون « دده قورقوت » را دوست دارم. چون کور اوغلو , نیگار, قاچاق نبی و حجر را دوست دارم. چون شبستر را دوست دارم , میرزا علی معجز شبستری را دوست دارم. خزرم را با آراز چائی دوست دارم. شهریارم را با حیدر بابایش همرا با ابولقاسم نباتی دوست دارم. تاکستان های مراغه و اورمیه را با شراب های قرمزش دوست دارم. من آزربایجانم را دوست دارم چون کلیبر, اهر و بابکین قالاسین ( قلعه بابک) را دوست دارم . چون لاله های ( قافلان کوه) را دوست دارم. من آزربایجانم را دوست دارم زیرا پیشه وری, محمد خیابانی , حیدر خان عمواوغلو, صفر قهرمانی , علی رضا نابدل , بهرنگی, دهقانی, کرامتیان و همه آزادمردان و زنان را دوست دارم. من آزربایجانم را دوست دارم چون سرزمین مادری و اجداد من

است. آزربایجان « منیم یوردوم» و « چنلی بئل» من است. من آنا یوردوم را دوست دارم چون آشیق های اورمیه, قارا داغ, تبریز, زنگان را دوست دارم . من،آشیق لارین سازین را با ساز « عدالت » کمانچه را با « هابیل علی اف» , قره نی را با « اسرافیل» , « گابوی» را با « جلیل کامیل اوف» را دوست دارم. من موغاماتم را دوست دارم چون من « جابّار قار یاغدی اوغلی» را دوست دارم. چون موغاماتم برای من روح می بخشد. و این بخشنده گی روحی است که این موغامات آزربایجانیم در سال 2003 بوسیله یونسکو (( تنها فرهنگ شفاهی برای بشریّت )) ثبت گردید. این موغامات آزربایجانی من است که قطعه ای از این موسیقی با اجرای جلیل کامیل اوف به وسیله فضا پیمای ( وویاجر 3) در صفحه طلائی مشهور ( کارل سیگان) که در سال 1977 به فضا پرتاب شد بود تازه گیها از منظومه شمسی عبور کرد . این ها همه تکه پاره های هویّت من است. من دیگر آن « نادان و ....» که شما فکر میکردید « نیستم- هیچ وقت نبودم و نخواهم شد» . در چنلی بئل ما , همسایه عرب بغل دست من, دیگر آن , بیابانگرد پا برهنه, جاهل, و سوسمار خور , هرگز « نبوده و نخواهد بود». حواری زنش ( حواری= غذای برنج با میگو در جنوب) از کفته تبریزیهای مادرم لذیذتر است. همسایه رشتی بغل دست دیگرم , دیگر آن مرد بی غیرت « هرگز نبوده و نخواهد شد» . زنش با سواد ترین فرد کوچه ماست. میرزا قاسمیش از « بورانی» ها مادرم خوشمزه تر است. من سرزمینم آزربایجان, چنلی بئلم را دوست دارم چون تمام ارزشهای انسانی در آنجا برابر است. من با « بایاتی های » مادرم و با « تاپ ماجا های » پدرم هویّت گرفتم. من با (( قوندوم - کئچدیم, بوجاق توتدی, دومبالان-میستان, ننه منی قوردا ورمه, پیل دسته, توپ عربی, ماضی-گیردکان, گیزلن پاچ, اوچ عاشیق, ناقّشلی, گول-گول, مادینقا-سه سینقا) بزرگ شدم. من سرزمین آزربایجان را دوست دارم چون که من با (( جوج - جوج جوجه لریم , منیم قشنگ جوجه لریم )) هویّت یافتم. من با کوه حیدر بابا انس گرفته و حسودی عشوه گری های دختران « شاهسون ها» که « ییلاق - قشلاق» میکنند را میکنم . من سرزمینم آزربایجان را دوست دارم چونکه من با « ائیل مک چی-1» ها ی جوان که رنگ خونشان را روی این قالی ها نقش می زنند وهم چنین با « میزاوات چی ها-2» های چرم سازان پیوند دارم. من سرزمین مادریم را دوست دارم و لی از دبستان نفرت داشتم و هنوز هم دارم چونکه زبان درسیم زبان بیگانه بود ولی هرگز زبان لالائی مادریم نبود. من سرزمین چنلی بئلم را دوست دارم چونکه زاده تبریز , گهواره انقلاب مشروطیّت هستم. من محل واقع دبیرستانم ( امیر خیزی) را در تبریز دوست دارم چونکه( امیر خیز) آنجا سنگر آزاد مرد ستارخان بود. من سرزمین مادریم آزربایجان را دوست دارم چون در محله لیلاوا هویت گرفتم جائی که زنده یاد ( کربلا علی میسیو) آثار منتیسکیو را از زبان فرانسه به صورت کتابچه ترکی ترجمه میکرد ودر بین مجاهدین پخش میکرد. من بزرگ شده محله لیلاوا در تبریز هستم , جائی که پسران علی میسیو ( حسن و قدیر) در هنگام اعدام در 17 و 16 سالگی همرا با ثیقه السلام فریاد می کشیدند « یاشاسین مشروطه». من سرزمین آزربایجانم را دوست دارم چونکه محلاتی هم چون , لیلاوا, ششگیلان, دَوَچی, حکم آوار, امیرخیز, ارک , قره باغ, عینالی, برایم هویّت می بخشد . من سرزمینم را دوست دارم چونکه لیلی مجنونم 400 سال قبل از رومئو و ژولیت شکسپیر در این چنلی بئل نوشته شد و به وسیله « اوزئیر حاجی بیگ اوف» به اپرا تبدیل گردید. من سرزمین آزربایجانم را دوست دارم چون که در این سرزمین ها بود که در عهد باستان ,خونخوارترین فرمانده یک امپراطوری بنام « کورش» به وسیله ملکه این سرزمین « تمیرس» شکست داده شد تا سایر ملت های دیگر (( آسوده زندگی بکنند))... ادامه