Skip to main content

عدم شکل گیری اتحاد در میان

عدم شکل گیری اتحاد در میان
ناصر کرمی

عدم شکل گیری اتحاد در میان اپوزیسیون و جبهه های سیاسی دیگر، چون و چندهای بسیاری را دارد، که اغلب ریشه در فرهنگ سیاسی جهان سوّمی و قبیله گرایی و وجود ایدئولوژیکهای خشک و با جهان بینی های تخیلی و ریشه در منافع قومی و منطقه ای و جغرافیایی، و سایر عوامل درونی و بیرونی دارد.، که به سهم خود در نوشتارهایی به آن پرداخته ام.
امّا برای بررسی در این زمینه باید اوّل بخود ساختار و عملکرد همین شبکه و جنبش سکولارها، دمکراتها پرداخت.

1- جنبش سکولار دمکراسی اوّل در تشکیلات" شبکهء سکولار و دمکراتهای ایران" ایجاد شد . افرادی که از قبل از انقلاب 57

و بعد از آن در بستر سکولار دمکراسی تلاش و تحقیق داشتند آنرا امضاء کردند، چرا و بنا به کدام دلایل نام "شبکه سکولار دمکراتهای ایران" به جنبش سکولار دمکراتهای ایران تغیر یافت، و پیمان نامه ای جدید نوشته شد ؟ آیا این تغییر و تحول با اجازهء امضاء کنندگان بیناد گذاران شبکه صورت گرفت ؟ آیا این افراد امضاهای خود را پس گرفتند و دیگر سکولار دمکرات نیستند ؟
نتیجه اینکه سکولاریسم به تنهایی بار و ارزشی ندارد مگر اینکه دمکراسی آنرا تضمین کند، عدم اتحاد جنبش سکولار دمکراسی، را میتوان خود خواهی افرادی دانست که هدف دارد، نامی نیک امّا اتوپیایی در تاریخ برای خود بر جای گذارد و نام خود را به عنوان کاشف پروسهء سکولاریسم در ایران پیوند دهد. عدم روابط مدرن احزاب در عصر امروز و عدم رعایت دمکراسی و حقوق فردی باعث پراکندگی و فروپاشی است.
2- سکولاریسم محصول دوران تکاملی، ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی، و فلسفهء راسیونال در عصر مدرنیته و رفرماسیون، رنسانس و عصر روشنگری است. امّا افرادی دکانی باز کردند و درصدد فروش آن و بر این دیدگاه هستند که سکولاریسم را به افراد آموزش و تدریس کنند، تازه بعضی از این افراد" خود از عاشقان خمینی بوده اند و او را تا عرش اسمان بالا بردند و در ماه نشاندند، و در باره خمینی چنین گفته و نوشته است: " اسلام واقعی بُت میشکند، نه آنکه بُت می آفریند، امام خمینی پدیده ای تازه و دلگرم کننده در تاریخ تشیّع است. حال این فرد سمبل و نماد جنبش سکولار دمکراسی است و از این تلویزیون به آن رسانه و از این نشست به آن نشست و خلاصه خود این فرد به ولایت فقیه سکولاریسم تبدیل گشته، هر کس به او انتقاد سازنده کند، اطلاعاتی و جاسوس نظام اسلامی است و هر کس او را ستایش کند، یک شبه به مقامات عالیهء در جنبش سکولار دمکراسی میرسد. روابطی که در ساختاری دیکتاتوری حاکم میباشد.

3- کاملأ درست است که ساختار سیاسی ایی که باید سکولار دمکراسی در آن پیاده شود، باید بر اساس لیبرال دمکراسی بر اساس حقوق فردی و شهروندی باشد و فرا قومی، فرا نژادی، فرا ایدئولوژیک و فرا باوری باشد، امّا افراد و لیدرهای سکولار دمکراسی مرتب از ممالک محروسه، کثیر الملله، و از بر شمردن اقوام آنهم بدون پشتوانه می پردازند، وقتی از آنها می پرسی که منبع اطلاعاتی شما چیست، میگوید ( آقای کورش اعتمادی) من تخصصی در این زمینه ندارم.
اقای دکتر سیاوش عبقری فیلمی را در فیس بوک انتشار میدهدند، که پارسی ها به هند رفته اند و تعداد آنها در جهان فقط 100 هزار نفر میباشد و در حال انقراض میباشند
آقای اسماعیل نوری در جدیدترین جمعه گردی های خود اقوام را بر می شمارد، امّا نامی از تُرک اذربایجانی و از گیلان و مازندران، از ایران مرکزی و غیره نمی آورد، تو گویی گیلان و مازندران قوم و تیره نیست و با ترس، از مردم تُرک نامی نمی آورد.

در جنبش سکولار دمکراسی بحث قومی فئودالیته وجود ندارد، اگر هم داشته باشد، ملّتی بنام "فارس" وجود نداشته و ندارد، برای صدمین بار تکرار میکنم پارسه و پارس و پارسی، بیانگر نژادی و قومی نیست، بلکه بیانگر جغرافیای خاص استانهای غرب، جنوب غربی، و جنوب ( زاگرس مرکزی و جنوبی) است و ساکنان آنها از گذشته تا به امروز پارسی نامیده شده و میشود چنانکه هخامنشیان و کوروش و داریوش را پارسی بودند و هستند،

اوّلین حرکت هر نهاد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی از جمله " جنبش سکولار دمکراتهای ایران " که بخواهد به مسائل قومی بپردازد، باید باید تصحیح تاریخ ایران را در دستور کار خود قرار دهد، و نام پارسی و پارسه را به زادگاه اصلی خود در ناحیه و جغرافیای غرب و بر فراز زاگرس مرکزی و جنوبی با خلیج فارس باز گرداند. نامیدن ملّتی بنام فارس، قدم اوّل فروپاشی و تجزیه ایران است.