Skip to main content

اقای جداری ایراد اساسی

اقای جداری ایراد اساسی
Anonymous

اقای جداری ایراد اساسی متوجه نه سرمایه داری ملی است و نه نظام فئو دالی و یا ارباب و رعیتی . گناه اساسی متوجه روشن فکران این کشور است که هیچ مسئولیتی در برابرمردم خود احساس نمی کنند و کوشش میکنند اهداف دولت بیگانه را چه شرقی و یا غربی در این کشور پیاده کنند. همه امروز میدانند نظام اسلامی نظامی جبار و ضد بشری است و دفاع از این نظام دفاع از جنایت است. ولی با کمال تعجب میخوانیم که اقای براهنی مدافع دروغین مردم اذربایجان به دفاع از نظام جهل و جنون و جنایت بر خاسته است و ان هم به فقط به دلیل دشمنی کورکورانه با نظام سابق . راستی چرا اقای براهنی نظام اسلامی را به نظام سابق ترجیع میدهد؟ نوشته زیر خود گویاست ..

(نگاهی به حواشی گفته‌های رضا براهنی | بهارک عرفان

آبان 13, 1394

یک گفت و گو- چهار یادداشت
مصاحبه‌ی‌ “‌رضا براهنی‌” با روزنامه‌ی بهار، در حال و هوای بی خبری ادبیات ایران، جنجالی به پا کرده و لااقل موضوعی درست کرده تا آدم های ساکن این حجره، حرفی داشته باشند برای گفتن و سنگری پیدا کنند برای ایمن شدن و موضع گرفتن.
رضا براهنی
رضا براهنی

ماجرا به یک گفت و گو باز می‌گردد، گفت و گویی که از قرار ماه ها پیش انجام شده و چندی پیش در روزنامه‌ی بهار به چاپ رسیده، آقای براهنی در این مصاحبه، تلویحا به طرفداری از نظام جمهوری اسلامی پرداخته، و از مبارزاتش با رژیم پیشین نمونه آورده و این دو را با هم قیاس گرفته. مردی که به خاطر تهدید جانش و حضور در میان فهرست قتل‌های زنجیره ای مجبور به فرار از ایران شد، در این برهه از زمان و مشخصا با حافظه و ذهن خسته و دل تنگ، باب حکومت‌های امروز و دیروز ایران، این طور گفته:
« … دلیل دور بودن من از ایران هم که کاملا مشخص است؛ خودم دوست نداشتم ایران را ترک کنم اما شرایط مرا وادار کرد که وطن را ترک کنم. شاید تعجب کنید، من بر خلاف دیگر روشنفکران از جمهوری ‌اسلامی ناراحتی به دل ندارم. درحال‌حاضر چند کتاب من در ایران و در همین دولت اجازه انتشار گرفته و به راحتی منتشر می‌شود و من از این بابت خوشحالم. حتی در دورانی که من در ایران بودم و سوءتفاهماتی پیش آمد و مدتی بازداشت بودم، خیلی با‌ احترام با من رفتار کردند هم دولت وقت و هم بازجوی من. ایشان وقتی وارد سلول من شدند خیلی با احترام رفتار کردند و من هم خیلی راحت حرف زدم، به‌دلیل اینکه چیز مخفی نداشتم و حرف زدن‌ها بسیار مفید واقع شد. من در دوره جمهوری‌اسلامی نه مورد توهین قرار گرفتم و نه شکنجه شدم؛ درحالی‌که در دوران پهلوی انواع مختلف شکنجه‌ها را تجربه کردم و انواع مختلف توهین‌ها به من شد و من هم از حکومت پهلوی انتقامی گرفتم که آن انتقام در سقوط شاه تاثیر داشت. فقط کتاب چاه به چاهم نبود که علیه حکومت جبار شاه نوشتم بلکه مقاله‌ای علیه این حکومت ابله در نیویورک‌تایمز منتشر کردم که شاه وقتی دچار استیصال شده بود و اشخاصی که هم به او و هم به من نزدیک بودند به من می‌گفتند تو کاری کرده‌ای که شاه از تو وحشت می‌کند، درحالی‌که من کار خاصی نکرده بودم و فقط پنج شش مقاله علیه او نوشته بودم و توضیح داده بودم بر سر ملت ما چه آورده بود و نوام چامسکی با خواندن مقالات من دنباله کار را گرفت و بسیار تاثیر‌گذار ظاهر شد. من در نیویورک‌تایمز و واشنگتن‌پست مقاله می‌نوشتم و پدر این حکومت منفور را به نوبه خودم در‌می‌آوردم، درحالی‌که به‌هیچ‌وجه چنین مسئله‌ای با جمهوری‌ اسلامی نداشتم و این حکومت در کمال احترام با من برخورد کرد که هرگز فراموش‌نمی‌کنم. … »
صد البته طبیعی ست که گفته هایی اینچنینی و طرفداری از حکومتی که بسیاری از روشنفکران را آواره‌ی دنیا کرده و کمر به قتل بسیاری دیگر از اهل قلم بسته، جنجال هایی فراوان درپی داشته باشد، از جمله ی معترضین یکی پیام یزدان‌جو ست که ضمن پیوستن به پر طرفدار ترین موضع در این باب، زبان به انتقادی تند از رضا براهنی گشوده و با گشودن دوباره‌ی فرازهایی از رمان میلان کوندرا، آقای براهنی را حتی محق چوبه‌ی دار دانسته :
فریب خوردن قسمتی از گناه ست.)