Skip to main content

با سلام دوباره تبریزی گرامی؛

با سلام دوباره تبریزی گرامی؛
بهنام چنگائی

با سلام دوباره تبریزی گرامی؛

پرسیده و در پی آن چنین بررسی کرده اید:

شوونیسم چیست؟ شوونیسم یکی از گونه های ناسیونالیسم است، همچنان که فاشیسم نیز یکی از گونه های ناسیونالیسم است، پس بهتر است ما به جای کندن فتیله شوونیسم به کندن ریشه ناسیونالیسم در سرتاسر جهان بیندیشیم!

دوست ارزشمند من، واژه ها هر کدام بار ویژه ی خود را دارند که برحسب تناسب این یا آن در گفته ها و نوشته ها بکارمیروند. فاشیسم محصول دیدگاه های عمدتا تک پایه ی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی ملی یکدست می باشد که تشابه کاربرد عملی آن در دیگر نقاط جهان کمتر، بسان آلمان، اسپانیا و ایتالیا میسر بوده است؛ اگرچه همینک فاشیسم ساختار سیاسی حاکم بر ایران هم به نوعی تابع آن قانون بوده و یکی از انواع رژیم های خودکامه است که تنها در جامعه ی عمدتا شیعه ی ما می توانست امکان چنین هولناک فرصت شکلگیری بیابد که البته در ایران یافته است.

اما برگردیم به شوینیسم، او هم دارای بار اراده ی افراطی مشابه و تنگ نظرانه ناسیونالیستی ست و همچنین اغلب، یک جریان مسلط کمّی و کیفّی و مسلما بر برج عاج نشسته ای می باشد که مطلقگرا و برتریجوست.

و به همین خاطر است که نمی تواند قدرت صوری خود را که منشأ آن ملت هاست برتابد و اه تقسیم قدرت سیاسی کشور در میان ملت ها همت گمارد. و این شوینیسم به دلایل کسب توانائی ها و اهرم های خاص اش، هرگز نمی تواند اراده ی خودمدیریتی دیگر ملت ها را تشویق و تأیید کند. چرا؟ چون او دیگر ملت ها را برای زیردستی و ابزاری درخدمت اهداف خود به سان دوره ی شاه در گذشته و اینک در دست استبداد مذهبی می خواهد؛ و نه عنوان ملت های مستقل و آزاد! اینچنین نگاهی و در یک جامعه گوناگون ملی و فرهنگی تنها به دید من شوینیسم ناب نام دارد و حق تعین سرنوشت ملت ها را بدست خود آنها نمی پذیرد و به گفته ی دیگر: تمامیتگرائی ملی و سراسری را ((بدون پاسخ لازم به خواسته های دیگر ملت های ساکن کشور)) هدف آغازین پایانی خود می داند. و بهانه اش ایران یکپارچه است؛ همان دسیسه و نیرنگی که شاه و شیخ تا به امروز بر ملت های ما تحمیل کرده اند.

بنا بر این در کشور رنگین ما، خواست تمرکزگرائی و تمامیتخواهی و مخالفت با فدرالیسم مردمی یک پدیده ی شونیستی ست که با ناسیونالیسم مرسوم و شناخته شده ی ما متفاوت هست.
در کشور ما ملت های متنوعی قرن ها با ویژکی زبانی و فرهنگی خود زیسته اند و ضرورتا می باید همگی، آنچنان که هستند پذیرفته شده و از حقوق برابر بهره مند شوند و شوینیسم این خواسته ی ابتدائی را برنمی تابد.

لازم می دانم برشمرم: که من هرگز با تجزیه، جدائی و رودرروئی های دشمنی افکنانه همراه و موافق نبوده و هیچگاه هم نیستم؛ در کنار آن باور مطلق دارم که بر ملت های ما تبعیض ها، ستم ها و نابرابری های بلند، فراوان و دردناکی رفته است که نمی باید بیش از این تکرار و برجا بمانند. ما باید به تک تک خواسته های ملت های مان با بردباری و هموندی طبقاتی پاسخ دهیم.

تندرست باشید