Skip to main content

انچه میتوانست مانع از

انچه میتوانست مانع از
Anonymous

انچه میتوانست مانع از بوجود امدن رویدادهای کنونی باشد بدون شک ترویج روح لیبرالیسنم در ایران پس از سال 57 بود. اما نبود روح ازادی خواهی و فرهنگ تساهل و دشمنی اساسن جریان چپ با ازاد ی خواهان وضع کنونی ر ا بوجود اورد.در حالیکه روح لیبرالیسم از سوی حزب توده مورد تمسخر و تهدید و نابودی قرار میگیرد جای انتظار نیست که همه امروز لیبرال و یا ازادی خواه باشند. روش / روش توده ا ی چپ و حزبی است . گزارش زیر از روزنامه مردم است و حزب توده مروج و پرچمدار جنگ با لیبرالیسم بود.


شوخی نيست . . .!
اندرشناخت ليبرال واحوال وی فريدون تنکابنی
وليبرال، بروزن « شيره ساز» تاجری است با ترازوی ناميزان، ازانقلاب سرخورده و پشيمان، وازوضع
روزگارآزرده وپريشان
رنگرزی است که حنايش رنگی ندارد، بازهرلحظه تخم نيرنگی کارد ودام فريبی به ميان آرد. گزاصفهانش
مخل سلامت و قطاب يزدش به دورازحلاوت
سياست را، هرروز درقيام وقعود، وعبادت را ر، هرشب در کوع و سجود، بهرسود، لجوج وعنود، وسرمايه
هردم درعروج و صعود.
برادری را بی برابری خواهد. برتعارف افزايد وازمبلغ کاهد . ازبهرآزادی گريان و نالان و ازانقلاب بيمناک و
هراسان . برای آزادی اشک تمساح ريزد وباانقلابيون جسوروگستاخ ، نه شاخ به شاخ ، بل موذيانه ستيزد.
ازوحدت خلق بيزار است و پراکندگی ودشمنی را خواستار، تابازبرخرمرادسوارشودوبرسرخلق هوارگردد.
هردم تفرقه اندازد، ونردحيله ونيرنگ بازد وتخم عداوت وکينه کارد، شايد آب رفته به جوی بازآرد.
بيت :
آن که شيران را کند روبه خصال ليبرال است ، ليبرال است ، ليبرال
« خطرکمونيزم» را همه وقت وهمه جا سراغ کند وآن را چماق کند وبرفرق خلايق نوازد وطريق « القا
ايدئولوژی » هموارسازد.
* * *
و بورژوا ليبرال، جانوری است اهريمن خصال که نينديشد جزبه جمع مال وگردآوردن اموال ، ازهرممر حرام
وغيرحلال. با سرمايه دار وابسته دريک جوال وفی الواقع سگ زردی است برادرشغال.
درظاهرموجودی است قشنگ وشيک، ودوستدار فرنگ وآمريک، ( همراه قافله،اما بادزد شريک )
جزازآزادی سخن نراند، وبرای آزادی يقه دراند، وپستان به تنورچسباند، واشک حسرت ازمژه چکاند.
ليک ازکلاه دوزی، پف نم زدن داند، وخودکامگی را آزادی خواند.

- 16 -
سودوسرمايه اش بيش، وازبهرآن همواره درتشويش. مرادش ازآزادی، آزادی خويش. دشمن دهقان وکارگرو
پيشه ور، وازحکومت مستضعفان آزرده وپکر. مسلمانی اش به تسبيح وريش، نه به بهبود حال خلق پريش.
پولم ازپارواگربالارود/ بازخواهم بازافزون ترشود/ بهرمن آزادی غارت خوش است/ انقلاب خلق « آزادی»
کش است
هرزمان صد مکروافسون ميکنم/ باری، ارلازم شود خون ميکنم/ گرکه ازدررفت آن آقا« سيا»/ گويمش:
ازپنجره جانم بيا!
ترسد که انقلاب شمشيرعدالت بتردارد، بو آنچه فرو رده، ازحلقومش برآرد، که معاذاالله ( بل ان شا االله) اگرچنين
شود، بيدرنگ جان سپارد.
مصرع : پول است نه جان است که آسان بتوان داد.
گاه ازملی شدن صنايع دررنج وعذاب، وگاه به خاطربستن مدارس ممتازان درعتاب وخطاب. گاه
انحصارتجارت خارج، رنج اوفزايد، و گاه ازمنع معامله ارز فغانش برآيد.
الغرض، هرچه کند وسنگ حادثه برسرش بارد، بازعبرت نيارد، وشکست انقلاب را آرزودارد.
همچون« عموسام»، دشمن خط امام، البته شکست خورده وناکام. با دانشجوی مسلمان جز ره عناد نپويد،
وجزدشنامش نگويد. نام کميته برزبان نياردوچشم ديدن پاسدارندارد.
چون صدام، صد دام نهد، وآن گاه که ناکام شود، چون اسپند برآتش جهد، وناله وفريادسردهد.
ای ليبرال، ناله وفريادسرکنی/ پنداشتی که مردم بيدارخرکنی ؟/ بس کشته داد ملت ما بهرانقلاب؟ خواهی ز
روی نعش شهيدان گذرکنی؟/ مستصعفان به عرصه پيکاربوده اند/ مستکبری وخواهی کسب ثمرکنی؟ /
لولوببردآن ممه را، خوب گوش کن/ بايد که پنبه را توزگوشت به درکنی!/ مردم به ليبرال مجالی نميدهند/
هرچند گريه سردهی وناله سرکنی / صدبارميکنند ترا خوار ومفتضح / نيرنگ ومکروتوطئه صدباراگرکنی/
باجيب پرزپول برفتند سوی غرب/ ياران، تونيز به که خيال سفرکنی/ مردان ليبرال « بزرگی » فراری اند/
بايد توهم بجنبی وفکرددرکنی!
مردم شماره ۴١۴، پنجشنبه ١٨ ديماه ١٣۵٩