"" یاداشتهای یک جامعه شناس
Anonymous
"" یاداشتهای یک جامعه شناس ساده لوح "" دفتر خاطرات عزیزم، قصد دارم کتابی بنویسم و عنوان آن را "" مرز مزخرف "" بنامم، انگیزه نوشتن چنین کتابی، به دلیل تجربیاتم در طول حیاتم است. یک مهندس سفینهٔ فضا ئی دل و روده و تمام جزئیات و عملکرد قطعات تشکیل دهندهٔ سفینه را میداند، من بعد از ۱۰ سال درس خواندن و کسب درجهٔ پرفوسوری در جامعه شناسی، هیچ چیزی راجع به جامعه نمیدانم، اشتباه " کارل مارکس " این بود که جوامع انسانی را، با کندوی زنبور عسل و عملکرد زنبورها یا ( کندوی موچگان ) یکی پنداشت، طبق فرامین کارل مارکس، ما باید در همون اروپا بعد از دولتهای رفاه، شاهد گذر جامعه، به حکومت پرلتاریا میبودیم در صورتیکه چنین نشد، هتی " فکویاما " با نظریه پایان تاریخ، مسیر تاریخ را کاملا اشتباه فهمید، سوشیال دموکراسی همه گیر نخواهد شد بلکه محدود و
محدودتر خواهد شد ( آنهم در خاسگاه خود روپای غربی و آمریکای شمالی ) ، به تازگی کتاب ""Let's Abolish Social Science"" اثر "Michael Lind" را خواندم، تازه دوزاریم افتاده که قوانین مکانیکی که بر علوم تجربی حاکمند در جامعه وجود ندارند. پرسشی که هنوز جوابی به آن نیافتهام این است که آیا من جامعه شناس یک " فال بین " هستم؟ آخوند هستم؟ حرفهام بازی با کلمات است؟