Skip to main content

هر چند من مخالف مقایسه هستم

هر چند من مخالف مقایسه هستم
Anonymous

هر چند من مخالف مقایسه هستم ولی گاهی برای بهتر فهمیدن داستان نیاز به مقایسه بیشتر میشود. در حزبها وسازمانهای سیاسی غرب و همین طور در احزاب سنتی کشورمان ایران مخالفت با برنامه حزب و یا سازمان کاری عادی و و خارج از عرف نیست و هر کسی میتواند از حزبی بیرون و به ان انتقاد داشته باشد ولی منتقد هر گز مورد هتاکی و تهدید و ضرب و شتم و تهدید به قتل و گشته نمیشود. در سایت افتاب کاران که به ماست مالی جنایات رجوی در هر زمینه مشغول است به این نوشته پر از نفرت غلامان رجوی برخورد کردم. اولین پرسش من این بود اگر رجوی به قدرت برسد همه منتقدین را اعدام نخواهد کرد ؟ با سکوت و نگاهی به گذشته تروریستی رجوی و سازمان قزلباش او گفتم اری همه مخالفان رجوی از خودی و بیگانه پول پوت وار هزار هزار گشته خواهند شد. مانیفست مجاهدین انقلابی را بخوانیم (

وقتي «عده» اي حرف مي زنند، و يا مقاله و تحليلي منتشر مي كنند، كافي نيست كه در معرفي خاستگاه حرفهايشان آنها را به وزارت اطلاعات منتسب كنيم. به فحش نامه هايشان كه با نامهاي مختلف منتشر مي شود نگاه كنيد! نه تنها سرشار از كينه و حسادت نسبت كساني است كه تنها گناهشان پايداري در برابر رژيمي درنده و گزنده مقاومت مي كنند؛ كه علاوه بر آن عفونت كلامشان به واقع غير قابل تحمل است. و آدمي بايد صدبار بر شيطان و خميني و تفاله هايي همچون آنان لعنت بفرستد تا بتواند خواندن مطلبشان را تمام كند. فرهنگي كه اينان سخن مي گويند فرهنگ چاقوكشان و لات هاي خيابان «جمشيد» سابق است. و از چشمهاي دريده شان تير غيظ و نفرت مي بارد. اين انحطاط فرهنگي البته يكي از «مجازات اتوديناميك» خيانت است. نبايد توقع داشت كه كساني به يك مقاومت و نزديك ترين دوستان و يارانشان خنجر بزنند و تازه فرهنگ مترقي و انقلابي هم داشته باشند.
در برابر اينان بايد از كليت وزارت اطلاعات «اعادة حيثيت» كرد. اينان در واقع حرفهاي «گنديده ترين جناح وزارت اطلاعات» را غرغره مي كنند. و در هر برخورد به نوشته هاي اينان آدمي فقط تهوع دست مي دهد. هرچند بي مايگاني «نرم تن»، آنان را «مؤدب و موقر» بخوانند. و آن «كوتولة سياسي» كه رسالت سنگين توليد و صدور عفونت را به عهده گرفته مولوي و ايرج ميرزا و يغما را قياس كار خود بگيرد. و دريغ كه اگر چنين باشد ناگزير بايد با چراغ، گرد شهر، در جستجوي چاقوكشان «جمشيد»، سابق و اتاقهاي بازجويي اوين، بگرديم و دخيل آموزش «ادب» به آنان ببنديم. سردسته شان ، تشنه به خون تر از هميشه، «اكبر خوشكوش» و «اسي تيغ زن» را خوب مي شناسد. بنابراين لازم نيست مولوي و ايرج و يغما را بيالايند. مي توانند آدرس «اكبر آقا» و «اسي تيغ زن» را از اين عصارة هفت خط بلاهت و كينه بگيرند و به سراغش بروند. يقين داشته باشند كه درسهاي بسيار آموزنده اي از فرهنگي را كه مورد نظرشان است به آنها خواهد آموخت.
گفته اند در جهنم برخي افراد كه وارد مي شوند جهنميان فرياد برمي آورند و با سرعت سرود الفرار مي خوانند. شايد هم اگر اين حضرات مدعي «سياست» و «فرهنگ» به «اكبر آقا» و «اسي تيغ زن» مراجعه كنند آن بندگان ملعون خدا، آخر عمري، مجبور به فرار شوند!)