Skip to main content

سالام

سالام
Anonymous

سالام
....در زبان فارسی لغات وارد شده ی تورکی بسیار زیاد می باشند اما مهمتر از همه آنکه لغاتی که شامل ظروف و مطبخ می شوند همگی تورکی هستند :
قابلمه
لغت نامه دهخدا
قابلمه . [ ل َ م َ/ م ِ ] (ترکی ، اِ) قسمی ظرف بزرگ فلزّی (مسین و غیره ). ظرف فلزّی بزرگ با درو سرپوش هم ...
قابلمه
فرهنگ لغت عمید
(اسم) [ترکی] [qāblame] ظرف بزرگ فلزی دردار که در آن خوراک می‌ریزند یا چیزی در آن می‌پزند.

بشقاب
لغت نامه دهخدا
بشقاب . [ ب ُ ] (ترکی ، اِ) پشقاب . (از غیاث ) (آنندراج ). ظرف غذاخوری پهن و گرد و کم عمق مانند دوری و رکابی که سکر و سکرچه نیز گویند. (ناظم ا ...
بشقاب
فرهنگ لغت عمید
(اسم) [ترکی] [bošqāb] ظرف چینی، لعابی، یا فلزی پهن و مدور که در آن غذا می‌خورند؛ دوری؛ پیش‌دستی.
قاشق
لغت نامه دهخدا
قاشق . [ ش ُ ] (ترکی ، اِ) گمان میرود از لفظ قاشمق به معنی خاریدن ، خراشیدن و تراشیدن گرفته شده است . ظرف کوچک فلزی یا چوبی که دنباله دارد و د ...
قاشق
فرهنگ لغت عمید
(اسم) [ترکی] [qāšoq] ابزاری چوبی، فلزی، یا پلاستیکی با دستۀ بلند و سطح مقعر دایره‌ای یا بیضی‌شکل که برای خوردن، هم‌زدن ...
اجاق
لغت نامه دهخدا
اجاق .[ اُ ] (ترکی ، اِ) اجاغ . دیگدان . دیگ پایه . آتشدان . || دودمان . خاندان . آل . دوده : با اُجاق شاه مردان ه ...
اجاق
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ تر. ] ( اِ.) 1 - دیگدان ، آتشدان . 2 - دودمان ، خاندان . 3 - صاحب کرامات و کشف . ؛ ~گاز نوعی اجاق که سوخت آن گاز متان است . ؛ ~برقی نوعی اجاق که با نیروی برق گ ...
اجاق
فرهنگ لغت عمید
(اسم) [ترکی] ‹اجاغ› ['ojāq] ۱. وسیله‌ای برای پختن غذا که ظرف غذا را روی آن می‌گذارند.۲. [مجاز] خاندان؛ دودمان.۳. [ ...
چخماق
لغت نامه دهخدا
چخماق . [ چ َ ] (ترکی ، اِ) آتش زنه ، و آن را به ترکی «چقماق » گویند. (آنندراج ). چخماغ . بمعنی آتش زنه . (از ناظم الاطباء). آتش باره . (فرهنگ ...
چخماق
فرهنگ فارسی معین
(چَ) [ تر. ] (اِ.) 1 - سنگ آتشزنه . 2 - آلتی در اسلحه که به سوزن چاشنی ضربه می زند و موجب انفجار می شود.
چاقو : از مصدر چاخماق(چاقماق) به معنای "چیزی را با حرکت آنی بر چیز دیگر زدن"
و لغات فراوان دیگر بویژه برای ادای احترام در خطابت مانند آقا و خانم و نظایر آن. به این دلیل هم از خودتان بپرسید که آیا غذای فاضلابی فیتیله می تواند برای ملتی باشد که فرهنگ مطبخ دارد؟ یا برازنده ی کسانی است که کلا قبل از آشنایی با تورکان با روشن کردن آتش بوسیله ی چخماق هم بیگانه بودند چه برسد که غذا را بپزند و ببرند و با قاشق بخورند!
حال بگذریم از این که لغت غذا هم عربی است و پختن دلمه ها و کباب ها و غذاهای فراوان را هم از تورکان آموخته اید!