Skip to main content

در جواب به (( حکیم ابوالقاسم

در جواب به (( حکیم ابوالقاسم
lachin

در جواب به (( حکیم ابوالقاسم تبریزی))
یکی باشد اندر انتر باسونالیست....
نه شاه است, نه شیخ است , فقط کمونیست..
ستاره باشدش علامت ولی خیلی سرخ..
بدانگه نخورده سالها گوشت مرغ..
نه ترک است, نه فارس است, نه پان..
همیشه بگوید یه کشور شود این جهان....
ننوشد شراب فرانسه هرزمان...
فقط آرزو میکند در روان...
ز مرغ و برنج و کباب یادی کند...
کتاب « بینوایان» را تداعی کند...
دم از رنجبر , کارگر می زند...
نه خود دست به چکش می زند....
کند روز شب سینه چاک بر کارگر...
نیاندازد بر عقاید دیگران یک نگر...
بداند بیشتر از مارکس و لنین....
به زانو زند بر رخ استالین....
زبان را بداند فقط ارتباط...
نداند طعم آن همچون نبات...
ز نقش زبان مادری.....
نداند چیزی به جزء بربری....
کند ناله هر روز از نرخ نان...
نویسد در ایران گلوبال هر زمان..
منِ کارگر با بیل و کلنگ...
چگونه کنم با گرانی جنگ؟

بدادند جوابی بر این گارگر...
برو کار میکن همچون برزگر...
چو مرغ و خروس و زمین بیشتر شود....
بدان که کیف تو پر از پول شود.....
تو این پول ها را به بانک می بری....
نِمیمیری دیگر از این گشنگی....
(( خدایا که وجود نداری.. این چپ های دیندارما را به راه راست هدایت بفرما.....آمین یا لنین آلله العالمین)