جناب بهمن موحدی(بامدادان) گرامی سلام؛
نقد کرده و پرسیده اید:
اما این ملیتها!؟ که می گویید یعنی چه ؟ ما ملیت نداریم ما یک ملت ایران داریم با قومیتهای مختلف این حرفهای شما در باب کلمه جعلی ومسخره ملیتها؟! تفرقه افکنی بین خلق شریف ومحروم ایران است ، بعد فدرالیسم برای ایران نه لازم است ونه معقول ومنطقی هر کشوری شرایط خاص خودش را دارد و...
دوست گرامی! اجازه بدهید ما از سمت باور و دیدگاه های خود وارد مقوله ی تاکنون تابو، بسیار پیچیده و عملا حساس خواست فدرالیسم ملت ها یا( به قول شما قوم ها) نشویم، بلکه وجود و نبود "یک ملت و یا ملت ها" را، پیش از همه بدست خود مدعیان آنها بسپاریم؛ تا مگر با اراده ی جمع ( ملت ها و قوم ها)، و فضای باز و سالمِ گفت و شنود های آزاد، پویا و پلورالیستی جدل های چاره یابی ها اندک اندک بتوانند با شناخت و شعور همگانی راهکارهای اتحاد مستقل، همراهی مشترک و تدبیر ـ
من باور به وجود ملت ها، نابرابری های آنان و ستم های فراوان شان دارم. و سرکوب فرهنگ و حقوق برابریخواهی آنها را در هردو دوره ی شاه و شیخ بشدت محکوم می کنم. و مدافع یافتن راه چاره های کارساز برای خودمدیرتی، و همزمان اتحاد آزاد و دلبخواه آنها با دیگر ملت های مانهستم.
من پشتیبان همبستگی آزاد ملت در چهارچوب ایران هستم. و هرگز به جدائی ها و تجزیه های ایران، هیچگونه سمتگیری و یا نگاه مثبت نداشته و ندارم. اما اگر ملتی تمایل به چنین خواست ارتجاعی و جدائی از ما داشته باشد، آنگاه من به خود این حق نمی دهم که در برابر خواست جئائی خواهانه ی آنها با همه ی مخالفتم، با اسلحه و زور کور بایستیم.
بلکه باید و شایسته است که به خواست علل جدائی آنها تمرکز نمود و پاسخ روشن و منطقی داد. و البته اغلب ملت های ما هم جز تعدادی اندکی از پان های شونیست و تندروان ناسیونالیست، بقیه ملت های ما چنین تمایلی را ندارند؛ آنها حقوق شهروندی یکسان و حق اعِمال آزاد اراده ی فرهنگی خود را دارند و می خواهند به زبان خود تحصیل کنند. خوب! چرا نباید با زبان خود تحصیل کنند؟
پاسخ کوتاهی به چرائی فدرالیسم را من برای خود چنین برجسته و لازم دانسته و می دانم:
به خلاصه ترین شکل بیان، ویژگی کشور ما با اقتصاد نسبتا تکپایه ی نفتی و تآثیر ویرانگر مذهب شیعی بر آن، دریغا که تا بوده و بوده، این مجموعه فرهنگی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی و مذهبی زمینه ای گشته است برای تولید و بازتولید کردنکشان رنگین مفتحور نظامی و مذهبی و حکومت شاهان و شیخان را تشویق به توتالیتاریسم ویرانگر تاکنونی کرده است.
راه حل اصولی گذر از بیداد شاه و شیخ دگرگونی و تقسیم قدرت سیاسی و زدودن سیاست متمرکز می تواند باشد که هرگز وجود نداشته است. من موافق راه حل فدرالیستی هستم. زیرا: در این ساختار حکومتی قتدرت مرکزی اختیار های محدودی بنا بر قانون فدراتیوتیسم دارد؛ و قدرت مافوقی وجود نخواهد داشت که به تنهائی قادر باشد اعمال قلدری کند؛ چنین استعدادی در این ساختار میسر نیست که فردی بعنوان امام و یا پادشاه برای امور مختلف تصیمیم فردی و خودمحورانه بگیرد.
در این راهبردها و شیوه های غیرمتمرکز سیاسی و اقتصادی، قلل متعددی وجود دارند و به جگونگی برداشت و کنش های همدیگر وابسته هستند و خصوصا در امور استراتژیک و مهم، هرگز متصور نیست که یک چنان شاه و یا یک چنین ملای خودکامه ای پیداشود که بتواند به تنهائی همه کاره باشد و به هیچکس هم مانند شاه و شیخ پاسخگو نباشد. نه چنین پدیده ای برای همیشه از قاموس هرهنگ سیاسی و اجتماعی ما دورانداخته می شود.
در این مورد بسیار می شود گفت و شنفت اگر شما بخواهید. تندرست باشید