دوست گرامی، بهمن بامدادان، همچنان که پیش از این نیز گفتم در نوشته های شما سخنان درست با سخنان نادرست درهم آمیخته اند! شما می گوئید: ( ..... به نظر بنده فدرالیسم بشر را به ناسیونالیسم و قومیت گرائی نزدیک می کند! ..... ) دوست گرامی، آن (بشر) که شما از آن سخن می گوئید در کجاست؟ و در کجای کره زمین فدرالیسم (بشر) را به ناسیونالیسم و قومیت گرائی نزدیک کرده است؟ و چرا (بشر) در آمریکا و (بشر) در چین و (بشر) در آلمان با فدرالیسم به ناسیونالیسم نرسیده است؟ شناسه فدرالیسم بسیار آسان است و نیازی به گفتاری دور و دراز نیست و فدرالیسم برابر است با گرداندن کارهای هر بخش از یک سرزمین به دست مردم همان بخش از آن سرزمین، البته این شناسه فدرالیسم دموکراتیک است و دستاویز شدن فدرالیسم در دست ناسیونالیست های میلیاردرزاده مفت خوری که در فرامرز نشسته اند و از بام تا شام درباره زبان مادری و زبان پدری و .....
دوست گرامی، بهمن بامدادان،
دوست گرامی، بهمن بامدادان،
تبریزی
..... زبان عمه ای و زبان خاله ای پان نامه می نویسند و خواستار دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب و رسیدن به رژیمی ملوک الطوایفی مانند زمان برده داری هستند هیچ پیوندی با فدرالیسم دموکراتیک ندارد! دوست گرامی، شما می گوئید: ( ..... کشورهای آمریکا و مکزیک و چین و فیلیپین که شما مثال زدید شرایط این کشورها از زمین تا آسمان با ما فرق می کنند! ..... این کشورها درمنطقه خود نگران تجزیه و تزهائی مثل ترکیه بزرگ و کردستان بزرگ نیستند، ما کسانی داریم که اهواز را الاحواز می گویند، کسانی داریم آذربایجان را آزربایجان می نویسند! .....) دوست گرامی، نخست آن که پان عرب ها و پان ترک ها و پان کردها و پان آریاها ناسیونالیست هستند نه فدرالیست! کسی که آذربایجان را آزربایجان می نویسد و اهواز را الاحواز می نویسد یک ناسیونالیست است و فدرالیسم برای چنین کسی برابر است با دیوارکشی میان ترک و فارس و کرد و عرب! از این روی آن چه که باید با آن به ستیز برخاست ناسیونالیسم است نه فدرالیسم! دیگر آن که تجزیه به خودی خود نه بد است و نه خوب است و گاهی تجزیه یک کشور راهی برای مردم یک کشور برای رهائی از ستم ستمگران است! برای نمونه آمریکا زمانی بخشی از خاک انگلستان بود و در سال ۱۷۷۷ از انگلستان جدا شد، نروژ نیز زمانی بخشی از خاک سوئد بود و در سال ۱۹۰۵ از سوئد جدا شد، بنگلادش نیز زمانی بخشی از خاک پاکستان بود و از پاکستان جدا شد، ویتنام نیز زمانی به دو کشور ویتنام شمالی و ویتنام جنوبی تجزیه شده بود، کره نیز به دو کشور کره شمالی و کره جنوبی تجزیه شد و ..... اما این جدائی ها هیچ پیوندی با ناسیونالیسم نداشتند و تجزیه نیز هنگامی سودمند است که پای زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم به میان کشیده نشود! از سوی دیگر در هیچ کجای جهان کسانی اتوماتیک و خود به خود خواستار جدائی بخشی از خاک یک کشور نمی شوند و با گفتن مرگ بر، درود بر، زنده باد، مرده باد و سر دادن شعر و شعار جدائی خواهی در یک سرزمین نه پیدا می شود و نه از میان می رود! چگونگی پیدایش جدائی خواهی در یک کشور زمینه هائی دارد که در نوشتاری در این لینک درباره آن پژوهش و بررسی شده است http://iranglobal.info/node/16550 ******* دوست گرامی، شما می گوئید: ( ..... کشور ما ثروتمند است و بسیاری چشم طمع به کشور ما دارند و سیستم فدرال برای ما خطرناک است! ..... ) دوست گرامی، آن (ثروت) که شما از آن سخن می گوئید کجاست؟ اگر نفت و گاز را شما (ثروت) می دانید در سده بیست و یکم هیچکس نفت و گاز را دارائی نمی داند و آن چه که یک کشور را توانگر می کند تولید و صنعت است نه نفت و گاز! ژاپن که یک چهارم ایران مساحت و صد و بیست ملیون جمعیت دارد شش تریلیون و یا شش هزار میلیارد دلار در سال درآمد دارد بی آن که نفت و گاز داشته باشد! چین و کره و آلمان و فرانسه و سوئیس و دانمارک و اسپانیا و ایتالیا نیز که توانگرتر از ایران هستند نفت و گاز ندارند! حتی ترکیه که همسایه ایران است و نفت و گاز ندارد از ایران پیشرفته تر و توانگرتر است! از سوی دیگر اگر در ایران کشورداری ساختار فدرال نداشته باشد آیا (چشم طمع) به ایران کور خواهد شد؟ ******* دوست گرامی، من این سخن شما را صد درصد می پذیرم که می گوئید: ( ..... هر کشوری شرایط خود را دارا می باشد ..... ) اما ناسازگاری فدرالیسم با شرایط ایران در کجاست؟ و ناسازگاری سوسیالیسم در ایران با فدرالیسم در کجاست؟ فدرالیسم تنها با آخوندیسم ناسازگار است نه با سوسیالیسم و در ایران فدرالیسم دموکراتیک بهترین روش برای کشورداری است، به هر روی آن چه من و شما باید با آن بستیزیم ناسیونالیسم و پان های رنگارنگ ناسیونالیستی مانند آریاپرستی و پان فارسیسیم و پان ترکیسم و پان کردیسم و پان عربیسم است نه فدرالیسم! سخن کوتاه، فدرالیسم آری، ناسیونالیسم هرگز!