Skip to main content

آقای تهرانلی عزیز ، هر وقت در

آقای تهرانلی عزیز ، هر وقت در
Anonymous

آقای تهرانلی عزیز ، هر وقت در باره شعرا و نویسندگان و بطور کلی اهل قلم مطلبی نوشته میشود، قبل از هر چیز باید زمان ومحیطی که شاعر یا نویسنده در آن زندگی میکرد، در نظر گرفته شود. اینکه شاعر به کدام قوم و ملت متعلق است ، در درجه دوم اهمیت قرار دارد. در باره ترک یا فارس بودن حافظ ، تا امروز مدرک دقیقی در دست نیست. اگر هم چنین مدرک قابل اعتمادی در دسترس می باشد ، اینجانب در مطالعه حافظ، تا حال به چنین مدرکی بر خورد نکرده ام. شعری به زبان ترکی هم ازحافظ باقی نمانده. اما این شاعر بلند آوازه در اشعارش بارها از ترکان به نیکی نام برده است. خواجه حافظ در دوران پر آشوبی، در شهر شیراز زندگی میکرد در غزلیات حافظ بارها حوادث خونین این دوران پر تلاطم جنگ وکشمکش بین امیران و حاکمان خودکامه، منعکس شده است .این که نوشته اید حافظ سلطان سنجر را مدح گفته درست نیست. سلطان سنجر .

پسر ملک شاه سلجوقی، نزدیک 3 قزن قبل از حافظ زندگی میکرد. حافظ،بدون تردید یکی از بزرگترین سرایندگان دنیاست . برخی از نویسندگان و متفکرین عالیمقام اروپائی نظیر گوته آلمانی در نوشته های خود ، به مقام شامخ حافظ اشاره کرده اند. این غزلسرای شهیر، در دهه دوم قرن هشتم هجری درشیراز متولد شده و در سال 791 هجری وفات یافته است . به قولی خانواده حافظ در دوران حکومت اتابکان فارس، از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده اند. جوانی حافظ مصادف بود با زمان سلطنت خاندان هنر پرور اینجوها . حافظ در دربار شاه شیخ ابو اسحق اینجو حضور داشته و در مجالس مشاعره با این شاه شعر دوست و خواهرش، همراه بوده است . شاه ابو اسحق به مدت 12 سال - 754-742- در شیراز حکمفرمائی داشت . در سال 754 هجری، امیر مبارز الدین محمد از خاندان آل مظفر به شیراز حمله کرده و حکومت را از چنگ شیخ ابو اسحق بیرون آورد. امیر مبارز الدین امیری سخت گیر ، بیرحم و ریا کار بود . حافظ درغزلیات شیوای خود همه جا این امیر ستمگر ریا ورز را مورد حمله قرار داده و علیه تزویر و ریا کاری وی ، فریاد اعتراض خود را بلند کرده است. عظمت شخصیت حافظ در این است که در طول 5 سال حکومت این شاه خونخوار، حتی یک بار هم زبان به مدح وی، نگشود. امیر مبارزالدین را مردم که دل خوشی از سختگیریها و ستمگری وی نداشتند، محتسب می نامیدند .حافظ همین امیر مبارز الدین محتسب خود کامه را در غزلیاتش مورد عتاب و خطاب قرار داده ، می گوید: اگر چه باده فرحبخش و باد گلبیز است به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است! به خون دیده بشوئیم خرقه ها از می که موسم ورع و روزگار پرهیزاست! در دوران حکومت امیر مبارزالدین، به دستور این حاکم فریبکار، در میحانه ها را بسته بودند تا در حیله و تزویر را هر چه گشاد تر باز کنند و مردم ستمدیده را هر چه بیشتر به فریبند . (دوران زندگی حافظ شباهت هائی بادوران سلطه جنایت کارانه شیخان ریا کار حاکم در ایران کنونی داشت. )حافظ اعتراض خود را علیه تزویر و ریای امیر مبارزالدین چنین مطرح میسازد : بود آیا که در میکده ها بگشایند؟ گره از کارفرو بسته ما بگشایند در میخانه به بستند خدایا مپسند که در خانه تزویر و ریا بگشایند! وقتی در سال 759 هجری فرزندان امیر مبارزالدین به نامهای شاه محمود و شاه شجاع که دل پرخونی از دست پدر سختگیر داشتند ، وی را دستگیر کرده و نابینایش ساختند، حافظ احساس مسرت کرده در قطعه ای چنین سرود : آنکه روشن بد، جهان بینش بدو میل در چشم جهان بینش کشید! آقای تهرانلی عزیز این مهم نیست که حافظ در اصل و تبار ترک بوده یا فارس. مهم این است که حافظ در تمام دوران زندگیش علیه تباهی ها و ریاکاریها جنگیده و مفاسد و ستمگریهای موجود در جامعه را افشا کرده است . درافشای ماهیت ننگین شیخان و واعظان و مفتی ها و صوفیان و فقیهان، در ادبیات فارسی ، کسی به پای حافظ نمی رسد . اگر حافظ در همین زمان جمهوری اسلامی زندگی میکرد تا حال صد بار اعدام شده بود! واعظان کاین جلوه در مجراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر می کنند ! می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر می کنند! فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می حرام ولی به زمال اوقاف است! آقای تهرانلی به مدح سرائی حافظ اشاره کرده اید . باید بگویم حافظ به ندرت در سروده هایش به مدح شاهان و امیران پرداخته و در مدیحه های قلیلی که سروده، مناعت طبع خودرا همواره حفظ کرده است . به خاطر کمی جا این نوشته را با بیتی ازمدیحه ای که حافظ در دوران پیری در مدح شاه منصورآل مظفر سروده، به پایان میرسانم. رنگ تزویر پیش ما نبود شیر سرخیم و افعی سیهیم!