فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷، جنایتبارترین کارنامۀ جمهوری اسلامی!
در یادمان جانباختگان فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی، بر ماهیت این کشتار به عنوان جنایت علیه بشریت تأکید میکنیم، یاد و نام عزیز یکایک جانباختگان آن کشتار را بزرگ میداریم و بر پیمان ناگسستنی خود پای میفشاریم که تا تحقق دادخواهی عادلانه و همهجانبه در حقّ آن سرفرازان و دهها هزار قربانی دیگر جنایات جمهوری اسلامی، از این مبارزه دست نخواهیم کشید.
هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
کشتار وسیع زندانیان سیاسی ایران در سال ۶۷، خونینترین برگ از کارنامهٔ سرکوب نظام ولایی جمهوری اسلامیست؛ نظامی که در طول بیش از ۴۵ سال حیات خود سرکوب و کشتار را سیاست و رویکرد کلان و اصلی خود در مواجهه ومقابله با آزادیخواهان ایران و مخالفان و معترضان به نظام استبداد دینی قرار داده است. تکتک جانباختگان زندانی، صرف نظر از هر تعلق سیاسی جزو پاکنهادترین فرزندان میهن ما بودند. در سیوششمین سالگرد این کشتار سبعانه به نام همهٔ فداییان خلق ایران یاد و نام یکایک جانباختگان این فاجعهٔ ملی را بزرگ میداریم.
با این که سیوشش سال از کشتار فرزندان آزادیخواه میهن و مردم در سال ۱۳۶۷ میگذرد، هنوز که هنوز است، حکومتگران شمار جانباختگان آن سال سیاه را اعلام نکردهاند. سکوت جمهوری اسلامی شامل محل دقیق بر خاک سپردن انبوه زندانیان سربهنیست شده نیز میشود. فهرستی که تا کنون از شمار جانباختگان با تایید خانوادهها و گواهی همرزمان منتشر شده است، از قریب چهارهزار و پانصد جانباخته حکایت دارد. که بیش از ۱۳۰ نفر از آنان از اعضای شناخته شدۀ سازمان ما، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، به شمار می روند. طبق شواهد موجود شمار قربانیان این جنایت بسیار بیشتر از این فهرست است.
دوشنبه، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در تهران رفیق تودهای ابوالفضل پورحبیب که از آذرماه ۱۳۶۶ در سلول مرگ بود، در زندان اوین اعدام شد. در تبریز فدایی خلق، مجتبی مطلع سراب، روز دوشنبه، ۲۱ فروردین ۱۳۶۸ به جوخۀ اعدام سپرده شد. اعدام این دو نفر نشان میدهد که هر چند تمرکز اصلی کشتارها در تابستان سال ۱۳۶۷ و به ویژه مرداد و شهریور بود، اما در جریان فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی ایران طی تمام سال ۶۷ فرزندان مردم و میهن به قتلگاه فرستاده شدهاند.
حکومت ولایی سالیان سال ارتکاب این جنایت علیه بشریت را انکار کرد. پس از آنکه چارهای جز اعتراف نداشت، آن را مذبوحانه با عملیات نظامی سازمان مجاهدین که از خاک عراق با پشتیبانی صدام به ایران حمله کرده بودند، مرتبط کردند. اما بر پایهٔ مدارک، اسناد، شواهد و قرائن موجود، بر خلاف ادعای کذب جمهوری اسلامی نقشهٔ این کشتار و مقدمات آن از سال ۱۳۶۶ و گرفتن مسئولیت زندانهای سیاسی از آیتالله منتظری ریخته شد. از پایان سال ۱۳۶۶ رویکرد و رویهٔ برخورد با زندانیان سیاسی تغییر کرد و آزادی زندانیانی که قرار بر آزادیشان بود، به یکباره متوقف و همزمان ملاقات زندانیان با خانوادههایشان نیز لغو گردید.
هدف کشتار در زندانهای کشور خلاص کردن حکومت از وجود زندانیان سیاسی بوده است، که محکومیت زندان بسیاری از آنان یا به پایان رسیده و یا در شرف اتمام بود و میبایستی آزاد میشدند. در میان جانباختگان کشتار ۶۷ از هر چهار گروه زندانیان سیاسی، (۱) حُکمدار، (۲) «ملیکِش»، (۳) زیرِ حُکم و (۴) منتظرِ حکم وجود دارد.
شخص خمینی در مقام ولیفقیه و رهبر حکومت و بیت او، ستاد مرکزی طراحی، سازماندهی و اجرایی کردن این جنایت علیه بشریت بود. پرسشهایی از پیش طراحی شده مانند باور به اسلام، نماز خواندن، توبه کردن و… مقدمۀ آغاز کشتار بود. هزاران هزار زندانی سیاسی در سراسر کشور در حالی در برابر هیئتهای انتصابی مرگ قرار گرفتند، که به ویژه در آغاز اجرایی کردن این دسیسهٔ وحشیانه، از ابعاد و عواقب پاسخ و واکنش خود هیچ اطلاعی نداشتند.
جانیان تحت فرمان حکومت پیکرهای بیجان و نیمهجان فرزندان جانباختۀ مردم را شبانه و دزدانه با کامیونهای حمل گوشت در خندقهای از پیش کندهشده انداخته و با مشتی خاک پوشاندند؛ تا آنجا که دستهایی بیرون مانده بودند تا بر سبعیت این جنایت شهادت بدهند. تلاش خانوادههای وحشتزده و نگران جان فرزندان خود و همچنین بیت آیتالله منتظری در جهت وقوف بر ابعاد کشتار و نیز متوقف کردن آن حاصلی نداشت و جلادان ولیفقیه همهٔ زندانهای سیاسی را به جولانگاه جنایت شنیع خود بدل کردند.
صدها جانباختهٔ این کشتار از میان نیروهای چپ ایران، شاهد دیگری بر این واقعیتاند که مستمسک قرار دان حملهٔ نظامی مجاهدین به خاک ایران تنها دستاویزی برای توجیه این جنایت بوده و است. در میان چندین هزار جانباختهٔ فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ یاران بسیاری از اعضای سازمان ما نیز وجود داشتند. ما به یاد و نام همهٔ رفقای چپ جانباخته در جریان فاجعهٔ ملی درود میفرستیم.
سالها پس از دهۀ خونین شصت، در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ رویکرد جامعهٔ تحولطلب میهن ما، خواست دادخواهی و پرداختن به آسیبشناسی کشتارهای دههٔ نخست حکومت را به خواستی عمومی تبدیل کرد. پس از آن بود که انتشار نوار گفتگوی آیتالله منتظری با هیئت مرگ تنها بخشی کوچک از حقایق و رازهای ناگفتهٔ جنایت فجیع کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ را برملا کرد.
در تمامی این سالها دادخواهان جانباختگان آن سال و نیز دههٔ سیاه و فاجعهبار ۶۰ در راه احقاق حقوق عزیزان خود تلاش میکنند. ما نیز هم به عنوان شخصیتهای حقیقی و هم سازمان ما به عنوان شخصیت حقوقی دادخواه جانباختگان آن سال و دههایم. بسیاری از مادران و پدران و بستگان کشتارهای پرشمار جمهوری اسلامی در دههٔ آغازین حیات خود، دیده از جهان فروبستهاند، بیآنکه بتوانند شاهد ادای حق در مورد عزیزان جانباختهٔ خود شوند.
شوربختانه از سال تلخ و سیاه ۶۷ تا کنون ماشین کشتار جمهوری اسلامی از کار نیافتاده است. در این سیوشش سال نیز اعدام و کشتار بلاانقطاع ادامه یافته است. متعاقب آن دامنهٔ دادخواهی و دادخواهان نیز گسترش روزافزونی یافته است. در آخرین جنبش اعتراضی مطالبهمحور مردم ایران علیه نظام جمهوری اسلامی، جنبش «زن، زندگی، آزادی» نیز کشتار و سرکوب جمهوری اسلامی منجر به گسترش باز هم بیشتر ابعاد دادخواهی و دادخواهان میهن ما شده است.
اینکه ابراهیم رئیسی، یکی از جانیان عضو هیئت مرگ به ریاست جمهوری اسلامی منصوب شد و اینکه مصطفی پورمحمدی، یکی دیگر از این جانیان به عنوان یکی از نامزدهای آخرین دور تاکنونی انتخابات حکومتی ریاست جمهوری اسلامی تایید صلاحیت شد، از بازیهای تلخ تاریخ رنجبار مردم ماست. با این وجود حکم محکومیت حمید نوری، یکی از مجریان این کشتار دهشتناک، در یک دادگاه مستقل در سوئد طبل رسوایی نظام مبتنی بر ولایت فقیه را در صحنۀ بینالمللی به صدا در آورد. سپس مبادلۀ نوری با یک زندانی سوئدی در ایران، نشان داد که حاکمان جمهوری اسلامی تا چه حد از گماشتگان خود در این جنایت علیه بشریت پشتیبانی میکنند.
آقای مسعود پزشکیان، رییسجمهور اسلامی بارها تأکید کرده است که بیش از نیمی از مردم ایران که حتی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نیز شرکت نکردند، را میبیند و به مطالبات آنان توجه دارد. اگر آقای پزشکیان واقعاً بر این باور است، میتواند دستکم تلاش کند تا محدودیتهای حکومتی برای حضور خانوادگان جانباختگان بر گورهای دستهجمعی عزیزان خود در گلزار محصور خاوران و نیز حق برگزاری سالگرد قربانیان را رفع کند. این خواست حداقلی برحق بستگان و نزدیکان همۀ قربانیان استداد دینی جمهوری اسلامی است.
در یادمان جانباختگان فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی، بر ماهیت این کشتار به عنوان جنایت علیه بشریت تأکید میکنیم، یاد و نام عزیز یکایک جانباختگان آن کشتار را بزرگ میداریم و بر پیمان ناگسستنی خود پای میفشاریم که تا تحقق دادخواهی عادلانه و همهجانبه در حقّ آن سرفرازان و دهها هزار قربانی دیگر جنایات جمهوری اسلامی، از این مبارزه دست نخواهیم کشید.
یاد و نام جانباختگان کشتار زندانیان سیاسی سال ۶۷ و تمامی جانباختگان سرفراز راه میهن و مردم ایران را بزرگ میداریم!
نه میبخشیم! نه فراموش میکنیم!
ما دادخواهایم!
دوشنبه، ۱۹شهریور ۱۴۰۳ (۹سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی)
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
برگرفته از نشریه کار: http://kar-online.com?p=93242
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید