Skip to main content

آقای کاوه جویا در مقاله ای

آقای کاوه جویا در مقاله ای
Anonymous

آقای کاوه جویا در مقاله ای تحت عنوان " گفتمان دگرگونی در ایران" مطالبی در رابطه با ماهیت سیاسی حکومتی که به دنبال سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، زمام قدرت را در ایران در دست خواهد داشت، بیان داشته اند. اینحا بطور اجمالی، موضع خود را در باره این نوشته مطرح میسازم . گرچه نویسنده مقاله همه جا به نام یک دموکرات نظرات خود را به رشته تحریر درمی آورد، اما این عبارت دموکراسی که آقای جویا مرتبا در نوشته اش تکرار می کند، نمی تواند بدون محتوی طبقاتی باشد . دموکراسی داریم تا دموکراسی . در یونان باستان هم نوعی دموکراسی وجود داشت اما این دموکراسی هرگز شامل برده ها نمی شد . در واقع امر، دموکراسی برده داران مفهومی جز دیکتاتوری برای برده ها نمی توانست داشته باشد. در کشورهای سرمایه داری کلاسیک امروزی هم نطیر یونان و روم باستان،دموکراسی بدون تردید مفهوم طبقاتی دارد. حکومت

پارلمانی در متمدین ترین کشورهای سرمایه داری چیزی جز دموکراسی طبقه سرمایه دار نیست .هیچ کشور سرمایه داری در دنیا وجود ندارد که در آن طبقه کارگر، طبقه تحت ستم را تشکیل ندهد. با این مقدمه برسیم به برداشتی که آقای جویا از مفهوم دموکراسی دارد . ایشان هر وقت از مزایای دموکراسی صحبت به میان می آورد، منظورشان ایجاد حکومتی از نوع حکومت های سرمایه داری غربی در ایران میباشد. منتهی سیاستمداران بورژوا برای اینکه ماهیت طبقاتی خود را به مثابه نمایندگان بورژوازی ازانظارعمومی پنهان نگه دارند، همیشه ازعبارات دلفریبی نظیردموکراسی یاری می جویند! آقای جویا میخواهد به جای رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، رژیمی از نوع سرمایه داری غربی در ایران حکومت را در دست داشته باشد. همین و بس . آقای جویا می توانست با صرف انرژی کمتر و در مقاله ای کوتاه تر لب مطلب را ادا کرده و مقصود غائی خود را که خواست همه روشنفکران لیبرال منش ایران است، بیان دارد. باید از آقای جویا پرسید آیا ایجاد جامعه ای نظیر سوئد و انگلستان با سنت های دیرینه بورژوا دموکراتیک، در ایران امکان دارد؟ از انقلاب مشروطه در سال 1285 شمسی تا بحال ، به مدت بیش از یک قرن در این کشور، حکومت های بورژوازی بر سر کار بوده اند، اما در تمام این مدت به جز در دوران استثنائی حکومت دکترمصذق ، از دموکراسی و آزادی در ایران خبری نبوده است. در کشور های کلاسیک غرب ، کارگران در نتیجه مبارزات خود ، امتیازاتی به دست آورده اند و بورژوازی در این کشور ها مجبور شده است اصول دموکراتیکی را در اداره کشور رعایت کند. ثروت های سرشاری که بورژوازی غرب از بابت غارت کشور های اسیر و مستعمره کسب میکرد ، این زمینه را به وجود آورد که حکومت های سرمایه داری کلاسیک بخش هائی از طبقه کارگر را با دادن رشوه، به آرامش و سکوت سوق دهند. بورژوازی ضعیف ایران ، فاقد این خصوصیات بورژوازی غرب است. گیریم که در خود غرب نیز، بورژوازی دچار بحران های اقتصادی، همه حا در صدد ربودن دست آوردهای طبقه کارگر میباشد. تاریخ یک قرن گذشته ایران به روشنی نشان داده است که بورژوازی در این کشور عقب افتاده تنها از طریق قهرضد انقلابی و سرکوب بیرحمتنه کارگران و زحمتکشان میتواند به سلطه طبقاتی خود ادامه دهد. دلیل صحت این نظریه، سیاست های ضد کارگری و ضد مردمی است که هر دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی در برخورد به مبارزات کارگران و زحمتکشان در طول 90سال گذشته اتخاذ کرده اند. شما در مقاله خود آقای جویا سرنگونی رژیم شاه بدست توده ها را به مثابه فاجعه ای ارزیابی می کنید. اما رژیم شاه که از کودتای امپریالیستی 28 مرداد1332 تا انقلاب بهمن 1357 با استبداد کامل حکومت میکرد. رژیم غارتگری که فریاذد حق طلبانه کارگران و زحمتکشان را با زندان و شکنجه و کشتار، پاسخ میداد. رژیمی که اصول دموکراتیک را لگدکوب کرده و آزادی بیان را کاملا از بین برده بود ، نمی توانست عاقبتی جز سرنگونی و نابودی داشته باشد . سرنگونی رژیم شاه به هیچوجه فاجعه محسوب نمی شود. فاجعه این بود که در روزهای تاریخی انقلاب بهمن ، آن حزب سیاسی انقلابی متکی به کارگران و زحمتکشان که بتواند مبارزات خونین توده ها را به ثمربرساند، در صحنه سیاسی ایران وجود نداشت. درچنین خلا سیاسی فاجعه بار، قدرت سیاسی به دست بورژوازی مکار وخیانتکار افتاد . به قدرت رسیدن خمینی دروغ پرداز و آزادیکش و جناح های مختلف بورژوازی که شامل بورژوازی لیبرال هم میشود ، به مفهوم شکست انقلاب توده ها بود . هر صاحب نظری که فکر می کند پس از سرنگونی سلطه جنایت بار رژیم جمهوری اسلامی، اگربورژوازی - همان دمکراسی اقای جویا- قدرت را در دست بگیرد، در ایران دمکراسی وآزادی استقرار خواهد یافت، یا عوام فریب است یا ساده ....